~شیلا~
_امپراتور،کاپیتان
فرمانده زمزمه کرد و به رسم ادب تعظیم کرد
+فرمانده آتو از دیدار دوباره ات واقعا خرسندم
_سرورم،من تا پای جان آماده خدمت گذاری به شما هستم
امپراتور لبخندی زد و زمزمه کرد
+تونستی به قصر نفوذ کنی ؟!
فرمانده سرشو بلند کرد
_بله سرورم.....
×خب
کاپیتان مداخله کرد و توجه فرمانده رو جلب کرد
_ قربان جاسوس های من اطلاع دادن که ملکه نقششو شروع کرده
و اینکه....فرمانده اطرافشو با نگاهش رصد کرد و خودشو روی میز جلو کشید
_ ملکه به وزیر اعظم دستور داده امپراتور رو پیدا کنه
جانگ اخماشو توی هم کشید
×نفهمیدی برای چی دنبال امپراتور هستن ؟؟
زن اخماشو توی هم کشید
از نقشه پلید ملکه خبر داشت
ملکه ای که حتی به فرزند خودش هم رحم نمیکرد_سرورم،کاپیتان جانگ
هر دو مرد رو مورد خطاب قرار داد
_ملکه قصد دارن برای بدست آوردن الماس فرزندشون یعنی امپراتور رو قربانی کنند
چشم های جانگ از این همه بی رحمی ملکه گشاد شد
و لبخند تلخی روی لب های یونگی نقش بستفرمانده زن به دو مرد روبه روش چشم دوخت
_نقشه چیه سرورم؟!
جانگ نگاهشو به زن داد
+در اولین مرحله باید ملکه رو....
خودشو روی میز جلو کشید
+بکشیم....
•••
دالزی نگاه غمگینی به جیمین کرد
+دوستش داری؟!
جیمین چشماش از تعجب گرد شد و با اضطراب جواب داد
_نه....من؟!...کی گفته؟!
دالزی خندید
VOUS LISEZ
~𝚈𝙸𝙽☯︎𝚈𝙰𝙽𝙶~
FanfictionComplete~ -اوهوم..تو میشی بره و من گرگ من باید دنبالت کنم تا بگیرمت و بعد جاهامون عوض میشه . . couples:sope,kookv,namjin Start: ~1 November 2021~ End:~3 September 2022~