«کشتی»
_هوسوک.....
کاپیتان نگاهشو از کتاب جلوش گرفت و به جادوگر کیم داد
+کیم....
_وقتش رسیده......آخرین برف سال نزدیکه...+ پیش بینی ها چی میگن؟!
_ماه آینده خورشید و ماه با هم یکی میشن.....
فکر کنم تا الان متوجه شده باشی که ملکه دنبال چیه ؟!+الماس...
_دقیقا،قوی ترین الماس دنیا.....الماسی که اختیار آب و خاک رو داره.....
×باید ملکه و طرافداراشو از دور خارج کنیم.....
با صدای نفر سوم به سمت پیشکار جوان برگشتن
_پیشکار پارک
جیمین نیم نگاهی به تهیونگ انداخت و سمت میز کاپیتان اومد...
×ملکه زرنگ ترین مهره سلطنتیه.....و قدرتمندترین....رحم نداره....اگه بتونیم فرمانده کل نیروهای نظامی ، آتو رو پیدا کنیم میتونیم به راحتی به قصر نفوذ کنیم ....
+ولی آتو از افراد ملکه است .....
_بود...
×درسته،بود .......بعد از فهمیدن حقایقی، شخصی که ملکه به صورت پنهانی از زندان black snow خارج کرده بود رو آزاد کرد و پا به فرار گذاشت....
+میدونید اون شخص کیه ؟!
تهیونگ پوزخندی زد و گفت
_دالزی....... فک میکنم وقت دیدار دوباره با استادم رسیده......
~~~~~~~~~~~~~~~~~
به آسمون ابری نگاه میکرد
دستشو روی چوب های تزیین شده با شکوفه های گل پیچک میکشید و لبخند بدجنسی روی لب هاش خونه نشین کرده بود_ملکه مادر
نیمه نگاهی به برادر سالخورده اش انداخت......
_خبرای جدیدی براتون دارم
+میشنوم..
مرد نگاهشو بالا آورد و زمزمه کرد
_برای بدست آوردن الماس،باید قربانی بدید....
+خب.....
_قربانی باید فرزند شخص تصاحب کننده الماس باشه.....
+پس باید اون جوجه امپراتور رو پیدا کنی وزیر ....... توجه کن....
به سمت مرد برگشت و پوزخند چندش آوری تحویل مرد داد
YOU ARE READING
~𝚈𝙸𝙽☯︎𝚈𝙰𝙽𝙶~
FanfictionComplete~ -اوهوم..تو میشی بره و من گرگ من باید دنبالت کنم تا بگیرمت و بعد جاهامون عوض میشه . . couples:sope,kookv,namjin Start: ~1 November 2021~ End:~3 September 2022~