part¹⁴~𝐤𝐢𝐬𝐬~

286 76 32
                                    

«کشتی»

_هوسوک.....

کاپیتان نگاهشو از کتاب جلوش گرفت و به جادوگر کیم داد

+کیم....
_وقتش رسیده‌......آخرین برف سال نزدیکه...

+ پیش بینی ها چی میگن؟!

_ماه آینده خورشید و ماه با هم یکی میشن.....
فکر کنم تا الان متوجه شده باشی که ملکه دنبال چیه ؟!

+الماس...

_دقیقا،قوی ترین الماس دنیا.....الماسی که اختیار آب و خاک رو داره.....

×باید ملکه و طرافداراشو از دور خارج کنیم.....

با صدای نفر سوم به سمت پیشکار جوان برگشتن

_پیشکار پارک

جیمین نیم نگاهی به تهیونگ انداخت و سمت میز کاپیتان اومد...

×ملکه زرنگ ترین مهره سلطنتیه.....و قدرتمندترین....رحم نداره....اگه بتونیم فرمانده کل نیروهای نظامی ، آتو رو پیدا کنیم میتونیم به راحتی به قصر نفوذ کنیم ....

+ولی آتو از افراد ملکه است .....

_بود...

×درسته،بود .......بعد از فهمیدن حقایقی، شخصی که ملکه به صورت پنهانی از زندان black snow خارج کرده بود رو آزاد کرد و پا به فرار گذاشت....

+میدونید اون شخص کیه ؟!

تهیونگ پوزخندی زد و گفت

_دالزی....... فک میکنم وقت دیدار دوباره با استادم رسیده‌......

~~~~~~~~~~~~~~~~~

به آسمون ابری نگاه میکرد
دستشو روی چوب های تزیین شده با شکوفه های گل پیچک میکشید و لبخند بدجنسی روی لب هاش خونه نشین کرده بود

_ملکه مادر

نیمه نگاهی به برادر سالخورده اش انداخت......

_خبرای جدیدی براتون دارم

+می‌شنوم..

مرد نگاهشو بالا آورد و زمزمه کرد

_برای بدست آوردن الماس،باید قربانی بدید....

+خب.....

_قربانی باید فرزند شخص تصاحب کننده الماس باشه.....

+پس باید اون جوجه امپراتور رو پیدا کنی وزیر ....... توجه کن....

به سمت مرد برگشت و پوزخند چندش آوری تحویل مرد داد

~𝚈𝙸𝙽☯︎𝚈𝙰𝙽𝙶~Where stories live. Discover now