ووت و کامنت یادتون نره🥰🤗💚
خسته از بار بیرون اومدن موقعی ک لحظات اخر توی اتاق های وی ای پی پناه گرفته بودن تقریبا شانس اورده بودن ک اتفاقی براشون نیفتاده باشه
_ : یونگی ماشین روبیار
* : خودم به اتفاق امشب رسیدگی میکنم
کوک با سر تایید کرد همه به سمت ماشین رفتن و به سمت عمارت رفتن
جلوی عمارت ایستادن و کلید ماشین رو به بادیگارد داد
& : قربان با پسری ک به امارت فرستادین چیکار کنیم !؟
_ : بفرستش اتاقم
به سکت عمارت روبه روش حرکت کرد و راه اتاقش رو پیش گرفت
وارد اتاقش شد کتش رو روی تخت گذاشت
تق تق) ( صدای در😂)
_ : بیا تو
& : برو تو
نگاهی به پسر رویه روش کرد شکل ی الهه بود زیبا و ستودنی
نگاهی به خدمتکار ک پشت پسر ایستاده بود کرد
_ : میتونی بری
بعد از رفت خدمتکار نگاهش رو به پسر داد وبه سمتش رفت
_________________( تهیونگ)
ترسیده به شخص روبه روم نگاه میکردم
چقدر خوش قیافه بود لحظه ای محوش شدمچراغ ها خواموش شدن ترسیده بودم انگار برقا رفته بودن تو همین فکر بودم ک نفسای گرمی رو روی گردنم حس کردم
_ : بخواب روی تخت
....
سلام😢
بابت تاخیرم ببخشید💛
این پارت رو چون حس کردم خیلی دیر کردم اپ کردم 🤧💞
سعی میکنی پارت بعد توی دو روز باشه
و زود اپ کنم💜
توی این چند وقت امتحان مستمر شروع شدهپس خیلی کم پیش میاد اپ کنم😢🥺
YOU ARE READING
دارک وب
Adventureچی میشه اگه جونگکوک ک رفتار سرد و خشکی داره و رعیس سازمان دارک وب سایت غیر قانونی ک آدم هارو به قتل میرسونه و هیچ اعتقادی به عشق نداره تهیونگ کوچولو ما ک یه لیتل وارد زندگیش بشه! آیا تهیونگ میتونه جونگکوک رو عاشق خودش کنه؟ یا ماجرایی فراتر از اون...