قبل از اینکه پارت جدید رو بخونین میخوام ازتون خواهش کنم که این بوکو به ریدینگ لیستتون اد کنین که چند نفر بیشتر با این فیک آشنا بشن و بخوننش🥺
مرسی🤝🏻💜ساعت ۱٠ شب بود ولی هنوز کار جیمین داخل اداره تموم نشده بود.
همه ی تیم در حال تلاش برای پیدا کردن سرنخی بر علیه بلک سوان بودن.
جیمین هنوز هم درد داشت اما همه ی دردش رو به خاطر نابودی اون باند تحمل میکرد.
برای نابودی هیولاهایی که با کارهای شیطانیشون جون هزاران نفر رو میگرفتن و صدها نفر رو قاچاق میکردن.
سرپرست تیم آقای جانگ به سمت میز گرد وسط دفتر رفت و به همراه اون پرونده ای روی میز انداخت.
توجه جیمین و بقیه ی هم تیمی ها به آقای جانگ جلب شد.
جانگ هوسوک خوشحال به نظر میرسید.
پشت میز نشست و گفت: +فکر میکنم که به یه چیزی برخوردم بیاین اینجا بشینین تا بگم...
جیمین و بقیه پشت صندلی هاشون نشستن و منتظر به جانگ هوسوک خیره شدن.
_چیزی که من پیدا کردم اینه.. ازتون میخوام خوب بهش دقت کنین
پرونده رو به سمت بچه های تیم برد.
جیمین نگاهی به پرونده انداخت و با اخم کمرنگی گفت: +این پرونده ی قتل چه ربطی به بلک سوان داره؟!
هوسوک عینکش رو کمی روی صورتش جابه جا کرد و گفت:_قاتل چه کسیه؟
جیمین بلافاصله گفت:+برادر مقتول.
افسر جانگ سری به نشونه درسته تکون داد و گفت:_یه قتل خانوادگی بدون هیچ انگیزه ی قبلی!عجیب نیست؟سوکجین پرونده رو از دست جیمین گرفت و بهش نگاهی انداخت.
گفت:_انگیزه ی قتل نوشته شده دعوا و درگیری.
هوسوک جدی به سمت جلو خم شد و گفت:+ چقدر مطمئنین که این میتونه دلیل منطقی ای برای قتل باشه؟
ESTÁS LEYENDO
𝐏𝐀𝐈𝐍!
Fanficتهیونگ پسری که از بیماری چند شخصیتی رنج میبره بعد از چهار سال دوری از اطرافیانش وقتی که حالش کمی بهتر میشه به سئول برمیگرده و به همراه برادرش جیمین برای نابودی بلک سوان میجنگه! دریغ از اینکه بدونه بلک سوان... °ژانر: جنایی، رمنس، اسمات، روانشناسی،مرم...