ممنونم از اون ده پونزده نفری که در طول فیک همراهم بودن و با ووت هاشون بهم لبخند هدیه میدادن.
حقیقتا الان که دارم اینارو مینویسم دارم اشک میریزم چون خداحافظی کردن برای بار دوم یعنی شکست خوردن برای بار دوم.
نمیدونم چرا شکست خوردن و فلاپ شدن همیشه قسمت من میشه.
شاید باید بیشتر تلاش میکردم
شاید باید بهتر مینوشتم
نمیدونم ولی شاید قلمم خیلی افتضاح تر از اونیه که فکر میکنم.
من این فیکو بیش از یک ساله که باهاش زندگی میکنم برام خیلی عزیزه... خیلی براش وقت گذاشتم.. خیلی براش انرژی گذاشتم... اما هیچیش دیده نشد.
حتی یک درصد اون ذوق و شوقم رو توی واتپد ندیدم...
کل 11 پارتی که از فیک گذاشتم شاید سه یا چهار نفر بودن که برام کامنت گذاشتن.
عمیقا احساس نادیده بودن میکنم.
کسی منو نمیبینه
احساسات قلممو درک نمیکنه
و اشک هایی که سر بعضی پارتا ریختمو درک نمیکنه.
فکر کنم فقط منم که این بوکو دوسش داشتم♡:)
من بوکایی توی واتپد دیدم که نویسنده حتی توانایی جمله بندی درست حسابی رو نداره اما بوکش بالای 100 کا ویو خورده... مدیونید اگه فکر کنید به حاطر اینه که صحنه های فول اسمات داره ها:)))
خلاصه اینکه معذرت میخوام اگه فول اسمات و سکسی ننوشتم و باعث فلاپ شدن تمام زحماتم شدم...
من به نوشتن ادامه میدم اما دیگه هیچ وقت نوشته هامو به کسی نشون نمیدم:)
چون هر بار قلبم شکست و نا امید شدم...
ممنونم از ریدرای انگشت شمار ولی عزیزم.
خداحافظتون
ببخشید که نتونستم براتون داستانو به اتمام برسونم:)
_blackswan 🖤
ESTÁS LEYENDO
𝐏𝐀𝐈𝐍!
Fanficتهیونگ پسری که از بیماری چند شخصیتی رنج میبره بعد از چهار سال دوری از اطرافیانش وقتی که حالش کمی بهتر میشه به سئول برمیگرده و به همراه برادرش جیمین برای نابودی بلک سوان میجنگه! دریغ از اینکه بدونه بلک سوان... °ژانر: جنایی، رمنس، اسمات، روانشناسی،مرم...