بعد از مطمئن شدن از خوب بودن لباس هاش از روبه روی آیینه کنار رفت و به جیمینی که روی کاناپه خوابیده بود نگاه کرد.
پتوی روی جیمین رو کمی مرتب کرد و بعد از خونه به سمت دادستانی راه افتاد.
به محض ورود به اتاقش متوجه ی برگه ای روی میزش شد.
و بعد به محض خوندن برگه متوجه شد که قطعا یک جا که نه بلکه همه جای کار اینجا میلنگه!
برگه قربانی عصبانیت تهیونگ شد و مچاله توی سطل افتاد.
ته دستی به صورتش کشید و سعی کرد تمرکز کنه.
کیف و وسایلش رو روی میز رها کرد و با قدم هاش به سمت دفتر دادستان کل راه افتاد.
راهروی دادستانی به شدت شلوغ بود.
سرش رو پایین گرفته بود و سعی میکرد از بین مردم رد بشه تا به ته راهرو جایی که اتاق جناب سا قرار داشت برسه که یهو به جسم سفتی برخورد کرد و سرجاش متوقف شد.
سرش رو بلند کرد تا کسی که بهش برخورد کرده رو ببینه که با دیدن چهره ی وکیل جئون جانگکوک شوکه شد.
«اون اینجا چی میخواست؟!» تهیونگ از خودش پرسید.
جونگکوک هم با دیدن ته جوری که سطل آب سردی روش خالی کرده باشن سرجاش میخکوب شد.
فحشی نثار شانس گندش کرد و باخودش آرزو کرد که کاش هیچوقت ته متوجه ی دلیل اومدنش به اینجا نشه.
درحالی که تهیونگ یک تای ابروش رو بالا برده بود تعظیم کوتاهی کرد و وقتی که خواست از کنار کوک عبور کنه با دیدن فردی آشنا از دور اخم هاش رو تو هم کشید.
اون آدم خیلی آشنا به نظر میرسید ولی چون از دور دیده بودش چهره اش به درستی واضح نبود.
به طرف اون شخص راه افتاد که خیلی سریع با جای خالیش مواجه شد.
دستی به داخل موهاش کشید و بعد از جمع و جور کردن حواسش پشت در اتاق جناب سا ایستاد.
بعد از زدن در وارد اتاق شد وبه طرف میزی که سا کومیون نشسته بود رفت.
مرد سرش رو بلند مرد و به چشم های تهیونگ خیره شد و گفت: +اینجا چی میخوای کیم؟
تهیونگ از لحن جدید دادستان کل تعجب کرد و درحالی که سعی میکرد کلماتش برو بدون عصبانیت بیان کنه گفت:_ برای چی دستور دادین پرونده ی قتل سام مکجونگ به دادگاه فرستاده بشه! من مطمئنم که اون پرونده رو تعلیق کردم!
سا خنده ی شلی کرد کرد و گفت:+کیم بهتره وقتت رو صرف پرونده های مهم تری کنی! وکیل خانواده مقتول ازمون خواست هرچه سریعتر پرونده رو ببندیم.
اینبار تهیونگ عصبی خندید و گفت:_جناب دادستان! من با وکیل ایشون حرف زده بودم و گفته بودم فعلا مدارک کافی برای این پرونده وجود نداره و اجازه داده بودن مدتی تعلیق بشه!

YOU ARE READING
𝐏𝐀𝐈𝐍!
Fanfictionتهیونگ پسری که از بیماری چند شخصیتی رنج میبره بعد از چهار سال دوری از اطرافیانش وقتی که حالش کمی بهتر میشه به سئول برمیگرده و به همراه برادرش جیمین برای نابودی بلک سوان میجنگه! دریغ از اینکه بدونه بلک سوان... °ژانر: جنایی، رمنس، اسمات، روانشناسی،مرم...