پارت نوزدهم

621 104 219
                                    

کریس دوباره لب هاش رو روی لب های تام قرار داد و مرد رو محکم بوسید، اون رو به آغوش کشید و همونطور که بوسه اشون رو عمیق تر از قبل میکرد، مرد رو به طرف تخت برد. بعد این خودش بود که لبه ی تخت نشست و تام رو روی پاهاش نشوند و از لب هاش دل کند و به بوسیدن گردنش پرداخت.

رد های کبود رنگ روی گردن تام بجا میذاشت و بعد روی لاوبایت ها رو خیس میبوسید. لب های تام از همدیگه فاصله گرفته و انگشت های کشیدش توی موهای کریس فرو رفتن.

"کریس ما نمیتونیم الان انجامش بدیم."

"چرا؟"

کریس از بوسیدن و گاز گرفتن گردن تام دست برداشت و سرش رو بالا آورد و به چشم های پسرِ توی بغلش نگاهی انداخت که تام آخرین بار وقتی اسباب بازی خواهر زادش رو برای تنبیه کردنش ازش گرفت این نگاه رو دیده بود.

"دوستت و دخترت-"

"کام آن..ما یک بار دیگه هم وقتی امیلی تو خونه بود انجامش دادیم."

تام لب هاش رو بهم فشرد تا جلوی خودش رو بگیره و نخنده."آره. ولی الان دوستت هم اینجاست."

"خب؟"

کریس منتظر ادامه حرف تام بود، انگار که همین قسمتش که میگه دو نفر بیرون اتاقشون هستن و میتونن صداشون رو بشنون زیاد اهمیت نداره.

"مهم نیست؟"

"مهمه؟"

تام برای چند لحظه با چشم های گیجش به کریس نگاه کرد و وقتی دید اون مرد جدیه شونه هاش رو بالا انداخت و بعد از گفتن "نه!" خم شد و همزمان با اینکه لب های گوشتی کریس رو میبوسید دکمه های بلیز خودش رو یکی یکی باز کرد.

وقتی پیرهنش رو روی زمین انداخت پوست بدنشون به همدیگه برخورد کرد و باعث شد دمای اتاق برای هردونفر از اینی که هست هم بیشتر بشه.

تام دستش رو روی سینه کریس میکشید و با نیپل هاش بازی میکرد و خودش رو روی پایین تنه ی مرد تکون میداد که باعث شد کریس بخواد ناله کنه، ولی حتی قبل از اینکه صدایی از گلوش خارج شه دستِ دیگه ی تام روی لب هاش قرار گرفت.

کریس بخاطر این حرکت تام لبخندی زد و بوسه کوچیکی روی دست مرد که روی لب هاش بود گذاشت. تام هم سرش رو پایین برد و حالا که میدونست صدای ناله ی کریس بلند نمیشه نیپلش رو گاز گرفت. بوسید و زبونش رو دور اون کشید.

اون یکی دستش رو پایین برد حوله ی دور بدن کریس رو ازش جدا کرد و طرف دیگه ی تخت انداخت. حالا کریس کاملا لخت بود و دیکش داشت در برخورد با جین تام درد میگرفت. پس تام بلاخره نیپل های کریس رو بیخیال شد و از مرد فاصله گرفت تا شلوار و باکسرش رو دربیاره.

"میدونی توی این موقعیت خیلی سکسی ای؟ نه اینکه تو بقیه موقعیت ها سکسی نباشی ولی حالا که لب هات پف کرده و پیرهن تنت نیست و داری دکمه شلوارت رو باز میکنی، پس نگاهت به پایینه و یکی دوتا از اون فرهای طلایی توی صورتته حتی از سکسی هم سکسی تری. ببینم من اجازه دارم ازت عکس بگیرم؟ آخه حیفه همچین صحنه زیبایی از تو ثبت نشه."

when love lasts [hiddlesworth]Where stories live. Discover now