Part 7

85 31 5
                                    

سخن نویسنده : سلام گایز! حالتون چطوره؟ بفرمایید پارت هفتم اتیک... امیدوارم از خوندنش لذت ببرید... منتظر نظراتتون هستم...سعیده م!

___________________________________________

روی صندلی پشت کانتر آشپزخونه نشسته بود و مشغول نوشیدن قهوه تلخش بود و از طرف دیگه از توی سیستم لبتاب اخبار تایلند رو پیگیری میکرد.

قیمت ارز و دلار، وضعیت اقتصادی، شرایط کاری جوونها و در آخر روی تیتر بزرگی از خبر معطوف شد.

« درست ۴۵ روز پیش، پسر دکتر جیمز کاناوات رییس بیمارستان بومرونگراد از خانه ربوده و تا به امروز خبری از او در دست نیست.»

خبر رو باز کرد و خط به خط اون رو چند بار خوند و حفظ کرد.

نیشخندی زد و دوباره ماگ قهوه ای رو به لبهاش نزدیک کرد و به پسرکی که آروم روی کاناپه نشسته بود و مشغول تماشای تلویزیون بود، خیره شد.

با زدن فکری به سرش، آروم رو به گالف که محو تماشای تلویزیون بود به صورت دستوری گفت : برو بالا...

گالف هم با انداختن نیم نگاهی به مرد سیاه پوشی که همین چند ثانیه قبل ماسک سیاه رو روی صورتش گذاشته بود، از روی کاناپه چرم مشکی بلند شد و از پله ها بالا رفت تا تو اتاق زیر شیروانی جا بگیره.

میو بعد از اطمینان از رفتن پسرک، سریع گوشی رو برداشت و قبل از برداشتن طرف مقابل نرم افزار تغییر صدا رو روشن کرد.

چند ثانیه نگذشته بود که تماس جواب داده شد.

: تویی؟ گالف کجاست؟ بگو گالف کجاست عوضی؟ من بهت پول میدم...هرچقدر که بخوای...خواهش میکنم بذار پسرم برگرده خونه...

میو نیشخندی زد و گفت : اوه جناب آقای دکتر کاناوات...حالتون چطوره؟ متاسفم پسرت پیش من جاش خوبه...داره بهش خیلی خوش میگذره...

جیمز : میخوام باهاش صحبت کنم...گوشی رو بده به گالف...

میو : از درد خوابیده...خیلی درد داشت...اوه نگفته بودم که بدن ظریف، نرم و معطری داره که هر لحظه تو عشق بازی هامون منو دیوانه میکنه...

جیمز : چیییی؟ تو به گالف تجاوز کردی مرتیکههه روااانی؟ بگو چی میخوااایی؟ گوشی رو بده به گالف؟ گالف الان کجاست؟

میو حالا میتونست از پشت گوشی صدای داد و فریاد آدم های دیگه رو بشنوه.

اون کاملا از بازی ای که خودش راه انداخته بود، کاملا لذت رو میبرد.

میو : آره...اون واقعا تو اغواگری فوق العاده است...

جیمز : بگو چی میخوای حرومی؟

میو : زیاده روی نکن دکتر...من فقط میخوام خیلی زود خودت رو به پلیس معرفی کنی و بگی قاتلی...اونم قاتل یه عده دختر پسر زیر سن قانونی و دقیقا تو سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳..فهمیدی؟ مهلت ده روزه ای که بهت دادم داره تموم میشه جیمز...تو که نمیخوای یه صبح که

Attic (اتاق زیر شیروانی)Where stories live. Discover now