شیائو ژان مشکلی با نگاه های ناامید خانواده اش ... نگاه های برزخی برادر جدیدش نداشت
حتی مشکلی با نگاه های عاشقانه ی غمگین ییبو هم نداشت گرچه باعث میشد قلب از تپش افتاده اش دوباره بتپد
مشکل بزرگش حتی برگشتن بعد از شش سال نبود .
مشکلش تبدیل شدن به خون اشامی بود که اگر یک هفته خون بهش نمیرسید ... تبدیل به فرد دیگری میشد
دلش نمیخواست خانواده اش بعد از شش سال دوباره دیدنش شاهد دندان های خونی و چشمان قرمزش باشند
میخواست خودش رو کنترل کند و ژان در این کار ماهر بود
اگر کسی که شش سال پیش کشته بودش در جمع خانواده اش ظاهر نمیشد !
اگر ییبو آن قاتل رو برادر زنش خطاب نمیکرد !!
Flashback《 آپ بعد از یک ماه 》
amane yuri nago
●○کانال : windflowerfiction ○●
VOUS LISEZ
Flashback(bjyx)✔
Fanfiction●completed● ●پایان یافته● ● بعد از شش سال توانست دوباره خانواده اش رو ببیند خانواده ای که عضو های جدیدی داشتند اما فرصت بازشتی برای ژان وجود نداشت اگر انسان بود کار برایش راحت بود اما الان و با این هویت جدیدی که پیدا کرده بود نه ... ● کاپل : ییژ...