𝐕𝐢𝐬𝐢𝐨𝐧𝐚𝐫𝐲 | yoonmin

Lily

چیزی که وقتی توی خانواده ی مافیایی به دنیا میای ازت گرفته میشه زندگیه.
  تو میمیری. یا امروز یا فردا؛ یا حتی بدتر، هر روز.

سوجون هیونگ
خیلی وقته برات نامه ننوشتم نه؟
سرگرم بودم
سرگرم تجربه کردن بالا و پایین های یه رابطه. چیزی که تا الان تجربش نکرده بودم
جالبه! ترد شدن و بعد پشیمونی، احساس شکستن، گریه کردن برای دلشکستگی، بغل کردن کسی که عاشقشی؛ گرفتن دست های سرد، یا پرسه زدن توی خونه ای که متعلق به خودت میدونیش.‌
بوسه، طعم متفاوتی داره وقتی کسیرو میبوسی که دوسش داری.
بو ها، رنگ ها و طعم ها همه تغییر میکنن
برگ های نارنجی قشنگ تر به نظر میان و بارون بوی بهتری میده
احساسات هیونگ، اونا میتونن همه چیز رو تغییر بدن
یونگی! کسی که عاشقشم
احتمالا میشناسیش
شوگا
تک تیر انداز درجه یک پاپا
اما برای من، مین یونگی... شخصی که عاشقشم.
اون ارومه، مثل اوقیانوس توی یه روز تابستونی
ترسوئه، برعکس چیزی که مردم ازش‌ میبینن.
یونگی پیچک مورد علاقشو بالا ترین نقطه ی خونه گذاشته تا حتی اشتباها کسی بهش دست نزنه و باعث پژمرده شدنش نشه.

اون دست هامو با احتیاط میگیره.
میترسه! یونگی همیشه میترسه
هیونگ... دلم برات تنگ شده
یه چیزی ته دلم داره وول میخوره
اتفاقی قراره بیوفته؟
چند وقتی هست توی اخبار ندیدمت
پارک سوجون خوشتیپ ترین پسری که به چشم دیدم
لطفا سالم باش
دونگسنگ زیبای تو
پارک جیمین

با حس کردن چیزی دور قفسه ی سینش لای چشم هاش رو اروم باز کرد و با ندیدن نور، دنبال چیزی که نفسش رو تنگ کرده بود گشت.

و با یه موجود به هم ریخته که به طرز عجیبی زیبا به نظر میومد رو به رو‌شد .

یونگی با موهایی که توی هم گره خورده بودن و بدن برهنه، دست هاشو دور قفسه ی سینه ی جیمین حلقه کرده بود و پسر رو جوری بغل کرده بود، انگار قراره فرار کنه .

جیمین لبخند عمیقی زد و دست هاش رو دور بدن یونگی حلقه کرد و‌گذاشت پوستشون تماس بیشتری با هم داشته باشن و گرمای عجیبی زیر پوستش بخزه.

روز قبل، بعد از اینکه اشک های یونگی رو بوسیده بود پسر توی آغوشش به خواب رفت، پلک های خیسش بسته شدن و سرش روی شونه ی جیمین باقی موند.

جیمین بینیش رو توی موهای یونگی فرو کرد و نفس کشید و بوی شامپوی مورد علاقشو توی ریه های خوشحالش جا داد .
همونقدر که فکر میکرد قشنگ بود، داشتن یونگی همونقدر بی نقص و قشنگ بود.