part2²

161 50 38
                                    

************
(زمان حال)


صدای شومینه سکوت تو خونه رو میشکست ،سیرین و کوپر رو به روی هم روی کناپه نشسته بودن و تقریبا تمام اتفاقات که تو این مدت افتاد رو برای هم تعریف کرده بودن، سیرین کلافه موهای کوتاهش رو کنار میزنه و سرش رو بین دوتا دستاش میگیره که کوپر آروم به سمتش میره و کنارش میشینه تا سیرین بگه.

سیرین: همه چیز به هم ریخت کوپر، و نمی دونم چطور باید درستش کرد....

سکوتی میکنه و خودش رو تو بغلش جمع میکنه مدتی تو همون حال میمونه که کوپر میگه.

کوپر: دنیل به خاطره اخراجش از مدرسه فرار نکرد..بعد از اینکه خیلی از دانش آموزها از مدرسه و دنیل شکایت کردن دادگاه گفت که باید به کانون اصلاح و تربیت فرستاده بشه بابت تمام کارهایی که کرد..اون شب..حسابی اعصابش خورد شده بود..گفت که حاضر نیست به خاطره کاری که نکرده مجازات بشه..و..

سیرین چشماش رو محکم رو هم فشار میده و میگه.

سیرین: چند روزه که غیبش زده؟

کوپر: تقریبا دو هفته

سیرین چشماش رو به شدت گرد میکنه و میگه

سیرین: دو هفتههه؟؟؟!!! و تو این دو هفته پلیسا تا الان پیداش نکردن؟؟!!!

کوپر: میدونم، میدونم..کلر دو هفتست خواب و غذای درست حسابی نداره.. خودش رو تو اتاق حبس کرده..هیچ فرقی با یه مرده نداره..اوضاعش خیلی داغونه..خیلی سعی کردم دلداریش بدم ولی تا دنیل رو دوباره نبینه آروم نمیگیره..

سیرین: غیر ممکنه...مگه کجا میتونه باشه؟..

کوپر: از همه و تمام افرادی که به اون نزدیکن سوال کردیم،خصوصا تام و لئو چون نزدیکترین افراد به دنیل بودن..ولی..هیچ کس خبر نداره اون کجا میتونه باشه..

یهو با یاد آوری یه چیزی خشکش میزنه و زمزمه میکنه.

سیرین: ولی من فکر کنم بدونم کجا میتونه باشه

کوپر: چی؟ چیزی گفتی سیرین؟

سیرین جدی به کوپر نگاه میکنه و میگه.

سی: آره

با قدم های سریع خودش رو به در خونه میرسونه و سریع از اون خارج میشه، سوار دوچرخش که میشه متوجه میشه که گیر کرده و کار نمیکنه.

سی: ودف

کوپر: چی شده؟

سیرین نگاهش رو به کوپر میده و‌ میگه.

سیرین: دوچرخم کار نمیکنه!

کوپر: عاو! خب..من دوچرخه ندارم..ولی..

سیرین منتظر نگاش میکنه که کوپر لبخندی میزنه و میگه.

کوپر: همراهم بیا

ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉Where stories live. Discover now