-7 𝙢𝙞𝙣𝙪𝙩𝙚𝙨 𝙞𝙣 𝙝𝙚𝙖𝙫𝙚𝙣 | هفت دقیقه در بهشت

506 109 25
                                    

*اون به تو هم آزار جنسی رسونده جیمین؟
جیمین سری به نشانه منفی تکون داد و گفت "نه ولی مادرم...فقط یه بار"
*جینا چی؟

جیمین سرشو بلند کرد و متعجب به سوکجین خیره شد "معلومه که نه! اون یه کثافته ولی نه درحدی که به دختر کوچولوش تجاوز کنه!"

جین رو به جلو خم شد و آرنج هاشو به زانو هاش تکیه داد "ولی از یه کثافت هرکاری برمیاد جیمین امکان داره کارای دیگه ای هم کرده باشه که شما خبر ندارین...شکایت رو تنظیم کردم قراره بفرستم به دادسرا و بعد تایید شدنش صد درصد براش دادگاهی برگزار میشه تا اون موقع همه ی کار هارو من انجام میدم و شما میتونین به زندگی عادیتون برسین"

جیمین لبخندی زد و از جاش بلند شد، دستش رو سمت دراز کرد و گفت "واقعا ممنونم از زحماتتون آقای کیم بعدا میبینمتون"

ولی جین بیشتر از این میخواست

دست جیمین رو گرفت و آروم بغلش کرد و کنار گوشش گفت "از همون اول دوست داشتم بغلت کنم تو خیلی کیوتی...حواست به جئون دوست داشتنیم باشه پارک!"
و بعد جیمین متعجب رو سمت در دفتر هول داد و بیرونش کرد!

از ساختمون خارج شد و با شنیدن صدای بوق ماشینی نگاهش رو بالا آورد..
با دیدن جونگکوک لبخندی زد و سمت ماشین قدم برداشت
در رو باز کرد و همزمان با نشستنش گفت "سلام مستر جئون"
جونگکوک خنده ی کیوتی کرد و حرکت کرد

_چجوری پیش رفت؟
+هیچی گفت تا وقتی شکایت نامه تایید بشه کاری نمی‌کنیم و بعدشم خودش به همه چی رسیدگی میکنه

جونگکوک سری تکون داد و با دستاش روی فرمون ماشین ضرب گرفت
جیمین که میدونست این یکی از عادت های جونگکوکه مضطربه سمتش برگشت و گفت "چیزی میخوای بگی؟"

جونگکوک نفس حبس شده اش رو بیرون داد و سعی کرد جیمین رو راضی به قبول کردن بکنه "یکی از دوستای صمیمیم..شوگا..فکر کنم میشناسیش رپره"

+درسته

_امروز به خاطر رکورد های تاریخی که آلبومش شکوند یه جشن کوچیک گرفته مثل پارتی...میشه باهام بیای؟

درحالی که هم حواسش به جلو بود هم به ریکشن جیمین دوباره گفت "نمیخوام تنها برم..درسته با شوگا هیونگ رابطه صمیمی دارم ولی میخوام کسی کنارم باشه تا تو جمع تنها نباشم"

جیمین که تجربه زیادی توی جشن هایی مثل پارتی نداشت و زیاد توی جمعی مثل اینا قرار نگرفته بود علاقه ای به بودن توی اون مهمونی نداشت پس با تردید پرسید "میتونی با تهیونگ بری؟"

کوک سری تکون داد و گفت "نه اون همیشه وسط پارتیا غیبش میزنه حتی اگه بهت قول بده که پیشت میمونه. بعدشم باید بدن مست شده اش رو دنبال خودت بکشی!"

جیمین ناچار باشه ای زیر لب گفت
جونگکوگ لبخندی زد و جلوی خونشون پارک کرد "پس ساعت 8 میام دنبالت"
.
.
.
.
.
.
+فقط کمی..مشکلی نداره که همین یه بار انجامش بدم؟

Skinny LoveDonde viven las historias. Descúbrelo ahora