Death Knell"5"

108 30 16
                                    

سِه سوکه مردی ک به لی رای و جونگین برای یه شب جای خواب داده بود حالا هر روز برای لی رای جونگین غذا میپخت

همچیز از اونجایی شروع شد ک دختر کوچولوش کیوکا شباهتی بین لی رای و مادرش پیدا کرد
سه سوکه نمیتونست به دخترش نه بگه پس اینجوری شد که الان 4ماهه که اون دو گروگان کره ای رو توی خونه اش نگه داشته

تمام اعضای اون شهر کوچیک میدونستن که اون دوتا کره ای خونه ی سه سوکه میمونن

لی رای داشت به جونگین کمک میکرد ک زبان ژاپنی یادبگیره از طرفی هم باید بهش تکنیک های دفاع از خود رو بهش یاد میداد

پس سر لی رای و جونگین به اندازه ای شلوغ بود که به اتفاقات توی کشتی فکر نکنن

لی رای و کیوکا توی اتاق کوچیکی که توی کنج خونه بود میخوابیدن و جونگین هم با سه سوکه صاحبخونه توی سالن کوچیک میخوابید

لی رای بعصی شبا بعد از اینکه کیوکا میخوابید بیرون میرفت و دم دمای صبح با بدنی داغون و صورتی ترکیده میومد خونه بعضی وقتا یه ساک خاکی رنگ همراهش بود بعضی وقتا هم دست خالی

لی رای نه به سه سوکه نه به جونگین نمیگفت چیکار میکنه هر بار ک ازش سوال میشد یه جوری از جواب دادن تفره میرفت

اون ساک خاکی رنگ پر پول بود و هر دفعه قسمتیش روبرای خودش برمیداشت و بقیه اش رو میداد به سه سوکه تا یه جوری کمک خرج سه سوکه باشه

جونگین هم توی یه مغازه دکوری و عتیقه فروشی دستیار بود

پولی ک میگرفت رو سعی میکرد خرج خونه سه سوکه کنه به هر حال اونا اونجا زندگی میکردن نمیتونستن همینجوری اونجا بمونن حداقل باید کمک سه سوکه میکردن

جونگین بعد از جارو کشیدن جلوی مغازه نفسی کشید
امشب دیگه با لی رای جدی حرف میزد این دختر کجا میرفت خودشو داغون میکرد برمیگشت

شام اونیگیری داشتن غذای مورد علاقه کیوکا بود بعد از اتمام شام لی رای دست کیوکا رو گرفت و برد توی اتاقش

شام اونیگیری داشتن غذای مورد علاقه کیوکا بود بعد از اتمام شام لی رای دست کیوکا رو گرفت و برد توی اتاقش

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

(اونیگیری یا همون کوفته برنجی)

کیوکا نگاهش افتاد به صورت لی رای
"اونه سان صورتت این دفعه چی شده؟"
لی رای نگاهی به کیوکا ک به کیوت ترین لحن ممکن باهاش حزف میزد انداخت  لپاشو توی دستش گرفت
"خوردم زمین تو نگران نباش من زود خوب میشم"
کیوکا اخماشو توهم کشید با اینکه گونه هاش اسیر دستای اونه سان شده بود گفت
"تو چند شب یه بار میخوری زمین دیگه نخور زمین من گریه ام میگیره"
کیوکا بغض کرد صورتشو برد عقب و رفت از کشوی میزش یه جعبه اورد
"اینو ماما به چشماش میزد وقتی میخواست برام کتاب بخونه"
گرفتش سمت لی رای
"اونی سان اینو بزن نخور زمین"
لی رای اروم عینکو گرفت و لبخندی زد
سر کیوکا رو بغل کرد
" کوچولوی من نیازی به عینک نیس از این به بعد سعی میکنم کمتر بخورم زمین خوبه؟"
کیوکا سرش رو ک توی بغل لی رای بود تکون داد و تایید کرد
‌" بیا بخوابیم صبح میخوام برات اگورا درست کنم "

کیوکا دستاشو بهم کوبید و ابراز خوشحالی کرد و بعد توی بغل لی رای به خواب رفت

جونگین توی جاش جابه جا میشد منتظر لی رای بود تا از اتاق بیاد بیرون

لی رای از تو اتاق اومد بیرون رفت سمت دستشویی
 
که چشمای باز جونگینو دید (مکالمه کره ایِ)
" چرا نخوابیدی؟"
_میخوام باهات حرف بزنم
لی رای با سر به جونگ اشاره کرد که برن تو حیاط
حیاط خلوت خونه سه سوکه  یه حیاط کوچیک بود که گوشه گوشه اش پر شده بود از اسباب بازی های کیوکا

لی رای روی سکوی کوچیک نشست
"خب"
_شبا کجا میری داغون برمیگردی؟

لی رای مردد به جونگین نگاه کرد
نفسش رو صدا دار بیرون داد

"بهت میگم ولی بهشون نگو"
جونگین با سر تایید کرد
" میرم مسابقه ی شبانه"
_چه جور مسابقه ای؟ چرا شبانه؟
"صبر کن خب!!!"
"مبارزه زیرزمینی عه ک خب غیر قانونی انجام میشه و امم یه جورایی بوکس"
" تنها راهی که میتونیم پول به جیب بزنیم همینه"

جونگین یکم شوکه شده بود
"توهم داری یاد میگیری پیشرفت خوبی داشتی"
لی رای دستشو پشت جونگین کوبید
" چند وقت دیگه بیا باهم بریم"

جونگین نگاهی به دستای کوفته شده و کبود رنگ لی رای نگاه کرد
_اما مگ درد نداره؟
" جونگ راه ما از توی کشتی دردناک بود "

جونگین پیش خودش گفت برای من از وقتی خانواده ام رفتن دردش شروع شد

کلافه نفسشو بیرون داد
که یهو دید دست لی رای خیلی محکم داره به سمتش میاد
ابروهاش رو بالا انداخت سریع دستشو اورد بالا همونجوری ک لی رای بهش گفته بود

به جای دفاع کردن درجا حمله کرد و دست لی رای رو چرخوند و چسبوند به وسط کمرش

"کارت خوبه جونگ ولی بیشتر باید تمرین کنی"
تکونی به بدنش داد تا جونگ دستشو ول کنه

دستش و روی بازوی جونگ کوبید
"اینا رو هم قوی تر کنی"
_ باش ولی کی میخوایم از اینجا بریم همینجوری هم برای سه سوکه شی سخته

لی رای خندید
"جونگ نمیتونی به ژاپنی ها بگی شی هزار دفعه گفتم باید بگی کون (دوستان مثل شی برای کره ای ها کلمه کون رو ژاپنی ها برای کلمه اقا استفاده میکنن نخندید😂😂) مثل اینکه فقط تو مبارزه پیشرفت داشتی زبانت هنوز میلنگه"

_یااا خب خیلی سختمه من..
صدای خنده ی لی رای بلند تر شد
" باشه باشه "
" از کارت تو عتیقه فروشی بگو "
_خب میگذره

لی رای با قیافه علامت سوال نگاهش کرد
_ صاحب کارم خیلی وسواسیه هر روز چهار بار زمین رو جارو و تی میکشم در حالی که شاید فقط یه مشتری داشته باشیم کل روز

جونگین کلی درمورد وسایل داخل مغازه حرف زد اتفاقات این چند وقت رو برای لی رای تعریف میکرد

لبخندی زد و نفسی عمیق کشید
_هوف از وقتی اومدیم تو این خونه خیلی وقت بود باهم حرف نزده بودیم
_تو بگو اونجا رقیبات چه شکلی اند؟ چ جوریه ک بعو از مسابقه بهت پول میدن؟

لی رای کششی به بدنش داد
"خب این مسابقه زیرزمینی عه که پول گرفتن خیلی سخته شاید حتی بعد مسابقه هم یه دور کتک بخوری تا پولت رو بهت بدن"

" و این پول هم همون پولیه که طرفدار ها شرط بندی میکنن و در اخر نصفشو برگزار کننده مسابقه برمیداره نصفش فقط یرای تو میشه که از حقوق های چند ماه تو هم بیشتره"

جونگین سری تکون داد تا حدودی فهمیده بود اوضاع  از چه قراره

لی رای گوشیش رو چک کرد
" ام جونگ فک کنم پس فردا بتونم ببرمت مسابقه رو ببینی "

سلام حالتون چطوره 🧡😍
از سر شب دارم تلاش میکنم پابلیش کنم
نت خیلی ضعیف بود
نظراتتون رو میخونم ✨

Death knellDonde viven las historias. Descúbrelo ahora