سیهان دو ساعت پیش از اتاق بار رفت بیرون جونگین هم بعد از یک ساعت از اتاق بیرون اومده بود
رفت پیش سم
_حسابم تا الان چقدره
"100وون"
میتونم اینجا منتظر مین جون بمونم؟!
"اره تو همون اتاق بمون"مین جون اومده بود گفته بود با رئیس حرف زده قبول کرده ک جونگین رو ببره ژاپن ولی زندگی اونجا دیگه به عده خودشه نمیتونه هیچ تضمینی بکنه
_امیدوارم زیر حرفش نزنه
"تا الان چقدر کار کردی جونگین؟"
_حدودا 100..
در باز شد و سیهان اومد تو
" دیر ک نیومدم؟"
_نه
سیهان مستقیم سمت جونگین اومد کیف رو کنار تخت انداخت
"کاشکی میتونستم همینجا تو کره نگهت دارم ولی نمیتونم"
"مراقب خودت باش جونگ"
دستاش صورت جونگین رو قاب کردن
لباش بوسه ای سطحی روی لبای قلوه ای جونگین گذاشتبا مین جون از بار بیرون اومدن راه افتادن سمت اون محله
دوباره اون بوی بد
اما این دفعه وقتی وارد ساختمان شدن به جای شیش نفر حدودا بیست نفری توی ساختمون بودن
همشونترسناک به نظر میرسیدن
مین جون و جونگین وقتی از کنارشون رد میشدن ریزه دیده میشدن و نگاه های عجیب افردا داخل ساختمون ازشون برداشته نمیشدجلوی در اهنی وایستاده بودن مین جون نفسشو فوت کرد بیرون درو باز کرد و وارد شد
جونگین هم پشت سرش رفت داخل
رئیس قاچاقچیان کره و ژاپن مردی با قد متوسط پوستی روشن ولی خط زخم روی گونه اش ک تا روی دماغش کشیده شده بود تصویر جالبی نداشتیه جورایی ترسناک به نظر میرسید از زیر گردنش تتو داشت تا ناکجا اباد
نگاه های جونگین از همون اول روی مرد رو به روش حرکت میکرد در حالی که مین جون داشت پول رو تحویل میداد و سفارش جونگین رو میکرد*پس فردا ینی دوشنبه راس 4اینجا باشید *
"اما رئیس جونگین جایی رو نداره بره منم نمیتونم ببرمش پیشه خودم نمیشه اینج.."
*فک کردی من کی ام پرستار بچه؟ بردار ببرش اینجا بدرد همچین پسرایی نمیخوره *
نگاهی سر تا پای جونگین انداخت
*اینجا هم بمونه فکر نکنم کسی بزاره تنها بخوابه *
بعد هم پوزخند کثیفی زد
نگاهش روی جونگین هرز میرفت
جونگین از اون نگاه اصلا خوشش نمیومد حالش داشت بد میشد
یپراهن مین جون رو کشید و با ابرو اشاره کرد ک اصرار نکنهوقتی اومدن از اتاق رئیس بیان بیرون حرفی ک رئیس قاچاقچیا زد لرز به تن جونگین انداخت
*البته ک ممکنه تو سفر هم تنها نخوابی خوشگله*و این ینی اگر میخوای بری ژاپن باید تو تختم باشی
جونگین تجربه خوبی از خوابیدن با مردا نداشتدلش نمیخواست دوباره تجربه اش کنه
سعی کرد نشون نده ترسیده اما صدای خنده های رئیس حتی بیرون از اتاق هم میومد
YOU ARE READING
Death knell
Fanfiction"ناقوس مرگ" پدر جونگین بدهی هایی به ادم های کله گنده داشت ک باعث مرگ خودش و همسرش شده بود و پسر هفده سالشون از طریق قاچاق فرار کرده بود به ژاپن جونگین توی ژاپن زندگی ای شروع کرد اما اصلا راحت نبود زندگی ای که هر لحظه ممکن بود با یک تیر به پایان ب...