وارد باشگاه شدن ازدهام جمعیت زیاد بود صدا به صدا نمیرسید
لی رای مستقیم رفت سمت رینگ و سعی کرد بهترین زاویه دید رو برای جونگین پیدا کنه
جونگین با نگاه عجیبی اطراف رو نگاه میکرد مردمی ک برای کتک خوردن و خونی شدن دو نفر اونجا جمع شده بودن
لی رای مچ جونگین رو کشید و شروع کرد براش توضیح دادن
"نگاه کن ضرباتش کنترل شده است انرژیش رو سر انگشتاش خالی کرد..... اون مشت رو به نقطه حساس زد.. یادته نقاط حساس رو؟"
جونگ با سر تایید کرد
_ نقاط حساس شقیقه، لب بالایی، رگ پایین گوش، چونه، قفسه سینه الت تناسلی مردا، سینه ی زنا"افرین جونگ ضربات قدرتی باید به نقاط حساس بخورن..... در صورتی دفاع میکنی که؟ "
_فضای کافی برای حمله نداشته باشم
لی رای نگاه نا مطمئنی به جونگین انداخت
"جونگ مطمئنی میتونی از پس مسابقه بر بیای؟"جونگین نگاهشو به چشمای نا مطمئن و نگران لی رای انداخت
_اره توی خونه هم بهت گفتم
لی رای جوری تو دل جونگین جا باز کرده بود ک جونگین حس میکرد حالا دیگه یه خانواده یا یه خواهر داره
چند وقتی میگذره از زمانی که به باشگاه مبارزه سر زده بودن
جونگین خیلی جدی داشت روی تمریناتش کار میکردجفت دستاش قوی بود از هر دو دستش کار میکشید
تمام تمریناتش با نظم پیش میرفت
هفته دیگه جونگین اولین مسابقه غیر قانونی بوکس رو شرکت میکنه
لی رای به جونگینی ک توی حیاط پشتی تمرینات رو داشت انجام میداد نگاه کرد جعبه ای ک دستش بود رو توی دستش تکون داد تا حواس جونگین رو به خودش جلب کنه
"برات گوشی خریدم جونگین"
دست جونگ سمت جعبه اومد لی رای دستشو کشید و جعبه رو دور کرد
"اما... وقتی مبارزه امشبو بردی بهت میدم"
_یااا لی رای"چیهههه... نمیتونم مجانی بهت بدم ک باید برای هر چیزی تلاش کنی"
کیوکا به جنگ بین دوتا کره ای که یکیشون عجیب خودشو تو دل کوچیکش جا کرده بود نگاه کرد
میله ی توی دستشو تکون داد و لی رای رو صدا زد
"اوتوسان خواست اینو بدم به جونگ"جونگ جلوی کیوکا زانو زد
_این چیه؟کیوکا دکمه ی روی میله رو فشار داد و میله کشیده شد
_واوو این برای منه؟
ساسکه از توی سالن تایید کردجونگین میله رو گرفت و چرخی بهش داد
لی رای با یه سری چوب بهش دفاع کردن یاد داده بود
ولی این میله کوچیک بود راحت میتونست توی جیبش نگه داره
YOU ARE READING
Death knell
Fanfiction"ناقوس مرگ" پدر جونگین بدهی هایی به ادم های کله گنده داشت ک باعث مرگ خودش و همسرش شده بود و پسر هفده سالشون از طریق قاچاق فرار کرده بود به ژاپن جونگین توی ژاپن زندگی ای شروع کرد اما اصلا راحت نبود زندگی ای که هر لحظه ممکن بود با یک تیر به پایان ب...