"ناقوس مرگ"
پدر جونگین بدهی هایی به ادم های کله گنده داشت ک باعث مرگ خودش و همسرش شده بود
و پسر هفده سالشون از طریق قاچاق فرار کرده بود به ژاپن
جونگین توی ژاپن زندگی ای شروع کرد اما اصلا راحت نبود زندگی ای که هر لحظه ممکن بود با یک تیر به پایان ب...
از وقتی اومده بود ژاپن سریال های کشورش رو دنبال میکرد و عجیب طرفدار یکی از بازیگرای کره ای شده بود
و از وقتی لی رای رفت جونگین شروع کرد به جمع کردن پستر ها و فیگور هاو استند های این بازیگر
وقتی استعداد فوق العاده ی اون بازیگر رو میدید انگیزه میگرفت و تحسینش میکرد
هنوز نتونسته بود اسم خوبی برای توله پیدا کنه پس فقط مشکی صداش میکرد
و خب مشکی هم خیلی سریع به این اسم عادت کرد و هر موقعه صاحب شکلاتی صداش میکرد سریع خودش رو میرسوند 19مارس دید که بازیگر مورد علاقه اش توی ژاپن فیلم برداری داره انقدر خوشحال بود ک وقتی فهمید تمام تلاشش کرد تا بره به صحنه فیلمبرداری ولی هر دفعه باید از پشت ازدهام شدید جمعیت نگاه میکرد و تقریبا هیچی مشخص نبود
توی زمانی که بازیگر مورد علاقه اش ژاپن بود دیگ مسابقه شرکت نکرد
خودشم نمیدونست چرا فقط دیگه نرفت باشگاه
فیلم برداری یه هفته ای میشد ک تموم شده بود و خونه ای ک فیلمبرداری شده بود رو برای فروش گذاشته بودن جونگ رفت و خونه ای که اونجا فیلم برداری شده بود رو دید به خاطر فیلم خیلی زیاد صدمه دیده بود ولی بازیگر مورد علاقه اش اونجا بازی کرده بود پس قطعا جونگین اون خونه رو میخرید
خونه رو خرید و کم کم نقل مکان کرد با نگاه کردن به هر گوشه دیوانه وار لبخند میزد
مشکی یکم بزرگ تر شده بود امروز بازیگر کره ای برمیگشت کره جونگ هم قصد کرد بره باشگاه و امشب تو مسابقه شرکت کنه پیامی به برگزار کننده داد
وسایلش جمع کرد و راه افتاد
این دفعه مسابقه رو برنده شده بود هوا دیگ تاریک شده بود
مشت حریف امشبش مستقیم چشمشو هدف گرفته بود داشت میرفت سمت خونه که یه مرد کت شلواری رو جلوی خودش دید
به نظر سنش زیاد بود نگاهی به سر تا پای جونگین انداخت "جونگین تویی؟!" جونگ با تعجب سر تکون داد مرد سری تکون داد و کاراشو سمت جونگ گرفت " بهم زنگ بزن مبارزه اتو دیدم" "به نظر سرمایه ی خوبی میای میخوام تعلیمت بدم اگر خواستی بهم زنگ بزن"
جونگ گیج کارتو گرفت و سری تکون داد
تو راه خونه تمام فکرش درگیر این کارت شده بود
رسید خونه، مشکی جلو در منتظرش بود
دستی به سر مشکی کشید رفت سراغ جعبه کمک های اولیه داشت زخماشو ضد عفونی میکرد ک صدای در اومد
فکر کرد کیوکا و ساسکه اند بدون اینکه چشمی رو نگاه کنه درو باز کرد
خشک شد فقط تونست لب بزنه _اوه سهون!!
و بازیگر موردعلاقه اش ترسیده خودشو کشید جلو +کمکم کن فرار کردم جونگ با اینکه هنوز شوکه بود در و باز کرد گذاشت بازیگر مورد علاقه اش وارد بشه
_بیا تو
مشکی با تعجب به فرد قریبه ای که وارد خونه صاحب شکلاتیش شده بود نگاه کرد و در آخر پارس کرد
اوه سهون با پارس توله سگ مشکی لرزید و خودش رو پشت جونگین قائم کرد
سلام علیکم😁پارت کوتاه تقدیم نگاهتون
Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.