شرط ووت 20
شرط کامنت 10
-------------------روز مهمونی زودتر از اون چیزی که تصورش میکرد رسید ، توی این دو روز توما مجبورش کرده بود توی اتاق بمونه و غذاش رو همونجا بخوره چون ظاهرا پدر خوانده بی اعصابش همه رو دعوا میکرد حتی همسرش ،یعنی انقدر از تحقیر های پدرِ همسرش اذیت شده بود که از این جشن متنفر بود .
شایدم یه مشکل دیگه ای وجود داشت که هیچ کسی ازش خبر دار نبود ، توما وارد اتاقش شد ،این دو روز به این نتیجه رسیده بود که توما اصلا حریم شخصی حالیش نیست و حتی بکهیون چندین بار بهش گفته بود، اما اون مرد فرانسوی سرسخت تر از همه اینها به نظر میرسید .
+ توما، آه خدایا لطفا قبل از داخل اومدن بهم خبر بده .
_ موسیو دنیل لباس هاتون رو اوردم بپوشید و باید بهتون کمک کنم ، مادام دزیره تاکید داشتن که امشب خوب به نظر برسید .
+ بسیار خب توما .
کتابش رو روی تخت رها کرد و به دنبال توما به سمت اتاق لباس ها به راه افتاد ،خوشبختانه هنوز از معلم توی خونه اش خبری نبود و بکهیون این دو روز رو حسابی برای خودش کتاب خونده بود و اگه میخواست میتونست به عنوان بهترین روز هایی از تمام زندگیش ازش یاد کنه .
- واو میتونم بگم کار فرانک واقعا خوبه ،اینجا رو ببین دنیل مطمئنم تو امشب میدرخشی .
لباس هاش حالا روی تن مانکن خالی گوشه اتاق نشسته بود ، فوق العاده بودن ، پیراهن مشکی رنگی که روی یقه اش به زیبایی لباس های پرنس ها دوخته شده بود و استین هایی نارک که روی مچ گشاد میشدن ، همینطورشلوار مشکی رنگ پارچه ای. خب فکر نمیکرد پدر خونده اش چنین رنگی رو انتخاب کنه ،اما انگار دنیا پر از سوپرایز های غیر منتظره میبود .
با کمک توما لباس هاش رو در آورد ، هر چقدر اصرار کرد تا لباس هاش رو دوباره سر جای اولش برگردونه نذاشت ، اعتقاد داشت لباس وقتی روی تن میشینه در صورت تعویض باید شسته بشه .
- واو واو .... موسیو پارک واقعا سلیقه عالی دارن ،تو دقیقا شبیه پرنس ها شدی ، بذار ببینم امشب با کدوم یکی از دختر های این جشن میرقصی . اون تو اصلا بلدی برقصی ؟
+ معلومه که میتونم برقصم .
رقص یکی دیگه از اموزش هایی بود که توی 15 سالگی بهشون یاد میدادن ،هیچکس هم نمیتونست معنای دقیق این کار ها رو بفهمه .که جرا باید رقص یاد بگیرن اونم انواع رقص ، از رقص کثیف تا تانگو و سالسا ، خوشبختانه بکهیون تونسته بود توی درس رقص بهترین نمره کلاس رو بگیره البته با شب تا صبح نخوابیدن و تمرین زیاد .
_ بسیار خب لطفا اینجا بشین دنیل تا من بتونم موهات رو درست کنم .
روی صندلی جلوی میز اشاره کرد بکهیون میدونست این تلاش ها بی فایده اس موهای نرمش هرگز به سمت بالا حالت نمیگرفتن ، حتی آنتونیو چندین بار سعی کرده بود که موهاش رو براش درست کنه اما اونها سمج تر از اونی بودن که به نظر میرسیدن .
YOU ARE READING
Daddy or Master
Fanfiction👬Couple:Chanbaek. 🙈Genre: Romance,kink,Smut,Thriller 📓Summery: +بهم بگو چی از جونم میخوای ، منو میبندی به تخت و به فاکم میدی ، بعد ازم میخوای جلوی همسرت چیزی به روی خودم نیارم ددی ؟ -خفه شو بکهیون ،بهت اجازه ندادم بخوای ازم سوال بپرسی .. 🖋:بسته...