Afer Story

678 73 10
                                    


من اینو خیلی دوست دارم 🥲🤧🤧

ㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠ

جیمین : مین فاکینگ یونگیییییییییی از خواب لعنتیت بیدار شووووووووووو

جیمین همونطور که تو اتاق داد میزد از پله ها رفت پایین و میدونست این داد ها برای یونگی هیچ فایده ای نداره !

یونهو : اوما جونم ... حرص نخور قشنگم ... چروک میشه صورت خوشگلت او آپای گربه نمای خوابالو ارزشش رو نداره !

میسو : یا یا یا یا درباره ی بابای من درست صحبت کنید ... اون آپای خوشگله خودمه ... خیلی خوبه ... این اوما است که ارزش نداره آپا انقدر براش کار کنه . اون موقع که باید نبود که دردای آپامو خوب کنه .

جیمین با بهت به میسو نگاه کرد ... نمیدونست چرا ... ولی الان چند وقتی بود که میونش با دختر نازنینش که تا همین چند سال پیش تو بغل جیمین و یونگی میخوابید خراب شده بود ... الان یه دختر ۱۸ ساله بود که هیچ حرفی با جیمین نمیزد ... جیمین واقعا به حال خودش قبطه میخورد ... ناراحت بود ... اون دخترش رو اینطور بزرگ نکرده بود .

سرشو تکون داد و بعد از اینکه شیر کاکاعو بچه ها رو جلوشون گزاشت به میسو نگاه کرد و دست دخترشو تو دستش گرفت و گفت :

جیمین : عزیزم ... میری آپا رو بیدار کنی ؟! میدونی که صدات چقدر جادوییه .

میسو چشمی چرخوند و با گفتن

میسو : من دیگه بچه نیستم که این حرفا رو بهم میزنی .

رفت تا پدرش رو بیدار کنه .

یونهو میدونست که مادرش به جفت بچه هاش وابسته است ... هرچی نباشه پاره ی وجودش بودن .

یونهو لبخندی زد و گفت .

یونهو : اوما ... نظرت چیه تهسانو بیارم اینجا ؟! خیلی دلش برات تنگ شده !

هرچی از طرف میسو ترد میشد یونهو سعی میکرد سرپا نگهش داره ... انگار میدونست که از اولم برای سرپا نگه داشتن جیمین به زمین فرستاده شده .

جیمین : باشه عزیزم ... خیلی دلم براش تنگ شده ... شام درست میکنم به تهیونگ و جونگکوک هم خبر میدم بیان ... فکر کنم یونا رفته سفر ... تهگوک هم کارای شرکت ریخته رو سرش ... میدونی دیگه ؟!

یونهو هربار با این نوع صحبت جیمین حالش بد میشد . اون وقتی از خانواده اش خواسته بود تا هنر بخونه اونا بدون هیچ مخالفتی قبول کرده بودند و این دروغ نبود ... یونهو یکی از بهترینا تو رشته ی نقاشی بود . با اینکه فکر میکرد سخت باهاش مخالفت میشه چون باید جانشین پدرش باشه ولی اون با لبخند گفته بود که زندگی خودشو و اون باید برای خودش این زندگی به شکل لذت بخشی طراحی کنه ... مثل یک بوم نقاشی .

You Are Still For MeOnde histórias criam vida. Descubra agora