بعد از بیدار کردن پسر کوچولوش جلوی اینه ایستاد و کت و شلوارشو تنش کرد. به سوجون که کنار خودش ایستاده بود و مثل خودش کراواتشو درست میکرد لبخندی زد و جلوش زانو زد
-مرد کوچولوی من ..۱۶ امین پرستارتم پروندی ..چیکارت کنم اروم شی هوم؟
سوجون دفترچه اشو دراورد و چیزی توش نوشت و جلوی روی چانیول گرفت
"برام یه مامان مهربون پیدا کن ددی چان"
چانیول موهای سوجون و بهم ریخت و بعد از بغل گرفتنش از جاش بلند شد.-سوجون کوچولو مامان میخواد؟ پسرکم تو که میدونی ددی تایم نداره..
سوجون لباشو اویزون کرد و سرشو رو شونه چانیول گذاشت و چشماشو بست .چانیول
بوسه ای رو موهای پسرش گذاشت و دم گوشش زمزمه کرد-چاره ای نیست دیگه باید ببرمت شرکت سوجون سرشو تکون داد و چانیول لبخندی زد.
(30 مین بعد )چانیول همراه سوجون از ماشین پیاده شد و به سمت شرکت رفت .سوجون و به دست منشی مین سپرد و بعد از زانو زدن جلوی پسرش شروع کرد به حرف زدن با سوجون
-سوجونا خانوم مین و اذیت نکن من باید برم یه جلسه مهم بعدش قول میدم با عمو سهون بریم بیرون باشه؟
سوجون سرشو تکون داد و بعد از بوسه ای به گونه چان همراه منشی مین به سمت دفتر چانیول رفت.
''''''''''''''''''''''''''''''''''
همونطور که به دوس پسره قبلیه نفرت انگیزش و دوست صمیمیش که با اون بهش خیانت کرده بود نگاه میکرد و دستمال تو دستش و مچاله میکرد با ارامش حرفاشو
ادامه داد+مثل اینکه اشغالی که پس انداختمو از روی زمین برداشتی کانگ
*تو دوست پسرتو از دست دادی بکهیون ما ۶ ماهی هست که باهمیم.
+بهت افتخار میکنم که این اشغال و تو زندگیت راه دادی واقعا بهم میایین.
•بکهیون..تو چطور جرئت میکنی اینارو بگی؟ توی مراسم امروز قراره منو به عنوان پزشک محبوب انتخاب کنن اونوقت میفهمی چیو از دست دادی
+این جایزه لایق تو نیست .همه کار مقالتو من انجام دادم .این تو نیستی که باید به عنوان پزشک محبوب انتخاب شی
•با پولی که من دارم همیشه به عنوان پزشک محبوب انتخاب میشم اما تو چی؟
+میدونی چیه؟ واقعا خوشحالم که از زندگیم پرتت کردم بیرون .امیدوارم به چیزی ک
میخوایی نرسیاز جاش بلند شد و بعد از پرت کردن دستمال تو صورت اون از کافه بیرون زد و به سمت اون شرکتی که دعوت شده بودن رفت.
از در وارد شد و بعد از نگاه کردن به پوستر هایی ک دورتا دور اونجا بودن به راهش ادامه
داد
YOU ARE READING
love 🌑♥️
Fanfictionژانر:هپی اند،زندگی روزمره کاپل:چانبک خلاصه:پارک چانیول، رییس شرکت بزرگ کره ادم بی تفاوت و منطقی تصادفا با بیون بکهیون روانشناس کودک که شخصیتی مهربون داره دیدار میکنه .... خوشگلای من خیلی خوشحالم میکنین که از این فیک حمایت کنین . 💖