part3✨

588 160 2
                                    

با باز شدن دره اتاق نگاهشو از گوشی هایی که بصورت هم زمان داشت تصویر لایوشو نشون میداد گرفت و به در داد .با دیدن چهره پریشون منشی مین اخمی کرد

-منشی مین چیشده؟ من که گفتم تو لایو هستم تا محصول جدیدمو به فن ها نشون بدم

•من..من عذر میخوام قربان ولی اقای سوجون به من گفتن تا برم براشون شیرکاکائو بگیرم و بعدش که اومدم اتاق دیدم نیستن..همه ..همه جاروگشتیم ولی..

-ولی چی ؟

•نب...نبودن.. چانیول لبخندی به دوربین زد

-من متاسفم ولی یه کاری پیش اومده و من باید چند لحظه لایو و قطع کنم ..دوباره
میام.

بدون اینکه چیز دیگه ای بگه یا لایو هارو قطع کنه به همراه منشی مین از اتاق خارج شد و منشی مین هم به دنبالش راه افتاد

-مگه این شرکت خراب شده بادیگارد نداره؟ پس چطور سوجون در رفته؟

•من ..من اطلاعی ندارم..

جلوتر رفتن و با صدای قرچ مانندی زیر پای چانیول ،چانیول به زیر پاش نگاه کرد

-این چیپسه؟

منشی مین نگاهی به زمین کرد

•این همون چیپسیه که اقای سوجون داشتن میخوردن..

چانیول و منشی مین به هم نگاه کردن و بعد به رد چیپس ها که تا دم در اسانسور بود
نگاه کردن .چانیول همونطور که به سمت اسانسور میرفت به خانوم مین گوشزد کرد

-به نگهبانا بگو همه دوربینارو چک کنن ..توی شرکته هنوز جایی نمیتونه رفته باشه..

با زدن دکمه اسانسور ،اسانسور اومد و وقتی در اسانسور باز شد سوجون و دوتا از بادیگاردا نمایان شدن.
چانیول سوجون بغل کرد و چندباری تمام صورتشو بوسید

-پسر عزیزم..ددی رو خیلی نگران کردی ..چرا رفتی بیرون؟

سوجون دفترچه اشو دراورد و چیزی داخلش نوشت "من حوصلم سر رفته بود و هیچکس با من بازی نمیکرد من یه دوست پیدا کردم ددی "

-دوست؟ دیگه از اینکارا نکن سوجون باشه؟

سوجون سرشو تکون داد و چانیول بوسه ای رو موهای پسرک شیرینش زد

-به منشی مین میگم بری پیش عمو سهون باشه؟ من یکم دیگه کارم تموم میشه و
میام پیش پسرم..

سوجون و زمین گذاشت و رو به منشی مین کرد

-ببرش پیش مدیر اوه ..منم یکم دیگ کارم تموم میشه و میام.

•بله قربان.

با دور شدن منشی مین و سوجون به سمت اتاقی که داشت لایو و برگزار میکرد رفت .درو باز کرد اما با برخورد کسی از پشت به داخل پرت شد و شخص پشت سرش درو بست

love  🌑♥️Where stories live. Discover now