"ازت دو تا چیز کوچیک میخوام بکهیونی "
+خب بگو ببینم اون دوتا چیز کوچیک چین ؟
چانیول کنجکاو شد و اومد پشت صندلی بکهیون ایستاد تا ببینه سوجون از بکهیون چی میخواد
"قول بدی که هر وقت ازت بخوام برام کیک درست کنی "
بکهیون خنده ای کرد
+خب این کادوت قبوله ..کادوی بعدیت ؟
سوجون با ذوق توی کاغذ چیز دیگه ای نوشت
"مثل ددی ،پاپای من شی "
چانیول و بکهیون هردو شوکه شدن و با چشمای گرد به سوجون نگاه کردن
+من..منظورت از ..پ..پاپا چیه ؟
"من مامان ندارم میخوام تو مثل مامانم شی ..اما از اونجایی که نمیتونی پاپای سوجون شو "
+سوجون ..این ... سوجون با بغض نگاهش کرد و چیز دیگه ای تو کاغذ نوشت
"باشه قبول نکن ..اما این کادوی تولد من بود "
+من .. من ..
"من مامان ندارم میخوام تو مثل مامانم شی ..اما از اونجایی که نمیتونی پاپای سوجون شو "
+سوجون ..این ...
سوجون با بغض نگاهش کرد و چیز دیگه ای تو کاغذ نوشت
"باشه قبول نکن ..اما این کادوی تولد من بود "
+من .. من ..
سوجون و چانیول هردو به بکهیون نگاه کردن .بکهیون چند ثانیه فکر کرد و نفسشو بیرون داد
+قبوله سوجون .. من پاپات میشم ..
سوجون با چشماش برق زد و محکم بکهیون و بغل کرد .بکهیون لبخندی زد و اونم متقابلا
سوجون و بغل کرد .-هی..من موندم ...
سوجون دستشو سمت چانیول دراز کرد و اونو هم بغل گرفتن . بعد از چند ثانیه از هم جدا شدن و چانیول و بکهیون همزمان لپ سوجون و بوسیدن .-حالت بهتره بکهیون ؟
+اره ممنون ..بهترم ..ممنونم از جفتتون که کنارم موندین .
-خب .. سوجونا نظرت چیه ما بریم خونه تا بکهیونی یکم استراحت کنه هوم ؟
سوجون سرشو تکون داد و تو برگه چیزی برای بکهیون نوشت
"منتظرتم که فردا بیایی پاپا ...سوجونی دوست داره ^_^"
بکهیون موهای سوجون و بهم ریخت و لبخندی زد .
+بکهی...پاپام دوست داره عزیزدلم ..
-چیزی نیاز نداری ؟
+نه ممنونم به اندازه کافی اذیت شدین ..
-پس من میرم خونه .. جونگ و شب میفرستم دنبالت تا بیاد وسایلاتو بیارین خونه و خودتم بیایی.
YOU ARE READING
love 🌑♥️
Fanfictionژانر:هپی اند،زندگی روزمره کاپل:چانبک خلاصه:پارک چانیول، رییس شرکت بزرگ کره ادم بی تفاوت و منطقی تصادفا با بیون بکهیون روانشناس کودک که شخصیتی مهربون داره دیدار میکنه .... خوشگلای من خیلی خوشحالم میکنین که از این فیک حمایت کنین . 💖