Part9✨

395 103 3
                                    

"ازت دو تا چیز کوچیک میخوام بکهیونی "

+خب بگو ببینم اون دوتا چیز کوچیک چین ؟

چانیول کنجکاو شد و اومد پشت صندلی بکهیون ایستاد تا ببینه سوجون از بکهیون چی میخواد

"قول بدی که هر وقت ازت بخوام برام کیک درست کنی "

بکهیون خنده ای کرد

+خب این کادوت قبوله ..کادوی بعدیت ؟

سوجون با ذوق توی کاغذ چیز دیگه ای نوشت

"مثل ددی ،پاپای من شی "

چانیول و بکهیون هردو شوکه شدن و با چشمای گرد به سوجون نگاه کردن

+من..منظورت از ..پ..پاپا چیه ؟

"من مامان ندارم میخوام تو مثل مامانم شی ..اما از اونجایی که نمیتونی پاپای سوجون شو "

+سوجون ..این ... سوجون با بغض نگاهش کرد و چیز دیگه ای تو کاغذ نوشت

"باشه قبول نکن ..اما این کادوی تولد من بود "

+من .. من ..










"من مامان ندارم میخوام تو مثل مامانم شی ..اما از اونجایی که نمیتونی پاپای سوجون شو " 

+سوجون ..این ...

سوجون با بغض نگاهش کرد و چیز دیگه ای تو کاغذ نوشت

"باشه قبول نکن ..اما این کادوی تولد من بود "

+من .. من ..

سوجون و چانیول هردو به بکهیون نگاه کردن .بکهیون چند ثانیه فکر کرد و نفسشو بیرون داد

+قبوله سوجون .. من پاپات میشم ..

سوجون با چشماش برق زد و محکم بکهیون و بغل کرد .بکهیون لبخندی زد و اونم متقابلا
سوجون و بغل کرد .

-هی..من موندم ...
سوجون دستشو سمت چانیول دراز کرد و اونو هم بغل گرفتن . بعد از چند ثانیه از هم جدا شدن و چانیول و بکهیون همزمان لپ سوجون و بوسیدن .

-حالت بهتره بکهیون ؟

+اره ممنون ..بهترم ..ممنونم از جفتتون که کنارم موندین .

-خب .. سوجونا نظرت چیه ما بریم خونه تا بکهیونی یکم استراحت کنه هوم ؟

سوجون سرشو تکون داد و تو برگه چیزی برای بکهیون نوشت

"منتظرتم که فردا بیایی پاپا ...سوجونی دوست داره ^_^"

بکهیون موهای سوجون و بهم ریخت و لبخندی زد .

+بکهی...پاپام دوست داره عزیزدلم ..

-چیزی نیاز نداری ؟

+نه ممنونم به اندازه کافی اذیت شدین ..

-پس من میرم خونه .. جونگ و شب میفرستم دنبالت تا بیاد وسایلاتو بیارین خونه و خودتم بیایی.

love  🌑♥️Where stories live. Discover now