_ و در آخر، به جهنم خوش اومدین!!
من رایان هستم ششمین عضو تیم تحقیقاتی پروفسور کیم.****
_این مقدار سرباز حتی تو پایگاه های نظامی هم دیده نمیشن...
با زمزمهی ناباورانه جیمین انگشت هاش رو بیشتر از قبل به کف دستش فشرد... انقدری که ناخوناش رو به سفیدی میرفت.اگر از همون اول میدونست تو چه خراب شده ای قراره پا بذارن جیمین رو وارد این تحقیقات نمیکرد.
اونو توی تیم پشتیبان پیش پروفسور جوهانسون نگه میداشت.نگاهی به اطراف انداخت. کل تیم از بین راه پر درخت و تاریکی عبور می کردن... اطرافشون رو درخت های بلندی پوشش داده بودن و آسمون تیرهرنگ بالای سرشون به زحمت از بین برگ های پهن درختان دیده میشد.
تو یک نگاه اونجا یه جنگل آروم و قشنگ بود... ولی فقط کافی بود بیشتر دقت کنی تا صداهای ناخوشایندی از اعماق جنگل به گوشت برسه!
_این راه رو به خوبی به ذهنتون بسپرین.رایان گفت و در حالی که از بوته های بلند میگذشت و از راه جنگلی خارج میشد اسلحهاش رو به دست یکی از سربازا سپرد...
تهیونگ، هوسوک و باقی تیم هم پشت سرش خارج شدن... تهیونگ نگاهی به ساختمان کرمی رنگ مقابلشون نگاه کرد و پرسید:
_تو جزو مامورا نمیتونی باشی وگرنه نمیشد توی تیم من عضو بشی...
_درسته پروفسور منم مثل تو یه محقق ام...
نیشخندی زد و ادامه داد:
_البته یه محقق که زیادی با هیولاها سر و کله زده... پس دست کمی از این مامورای دور و برت ندارم!تهیونگ هم متقابلا نیشخند شلی زد و همونطور که ابروش رو با جذابیت خاصی بالا مینداخت سرش رو کج کرد، با چشم های ریز شده ای پسر رو زیر نظر گرفت و گفت:
_هیولاهایی که خودت ساختی. هوم؟با جملهای که از رئیسش شنید شوکه شد... اما نذاشت این شوک توی چهره اش هم مشخص بشه.
نیشخندش رو با لبخند محوی جایگزین کرد و دستش رو به سمت ساختمان گرفت:
_تا آخر تحقیقات اینجا باید اقامت کنیم... دنبالم بیاین._هیونگ؟
_بله.
جیمین با دقت به اطراف نگاه کرد و بعد از اینکه از شنیده نشدن حرفاشون توسط آدمایی که کنارشون بودن مطمئن شد گفت:
_توی اون سایت... آهان گوگل... چی پیدا کردی؟_بیا تو صفحه چتمون..
KAMU SEDANG MEMBACA
ຯChernobyl | Vkookᵃᵘ
Fiksi Ilmiah❅Summary: داستان عاشقانه و متفاوتی در سال ۲۰۸۶ میلادی، پروفسور تهیونگ کیم و تیم تحقیقاتیش به سرزمین گمشدهای سفر میکنن، سفری که باعث تغییرات زیادی در زندگی اونها خواهد شد. ••→ _ تو سال ۲۰۸۷، تو این نقطه از تاریخ دیگه انسانیت و اخلاق به درد آدمها...