13

4.8K 715 217
                                    

چینی هیعونگو کستیم؟

چینی هیعونگو کستیم؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لباس کوک

با لباس خرگوشی بزرگی که تنش بود، دلش میخواست بپر بپر کنه اما خب تهیونگ هرگونه حرکت نابجایی رو براش ممنوع کرده بود.

جونگ کوک چهار ماهه با شکم کوچولویی که زیر لباس های گشادش پنهان میشد، در لباس عروسکی خرگوشی، روی مبل نشسته بود تا تهیونگ شنل مشکی رنگش رو بپوشه.

هالوین بود و نامجون همه رو به خونش دعوت کرده بود.

با بیرون اومدن تهیونگ از اتاق دست از بازی با انگشت هاش کشید و لبخندی به ته هدیه داد: ددی...خونابشام واگعی سده...منو نتولیا...گونا دالم

خرگوشی خندید و آلفا به طرفش دویید و بوسه محکمی به لپ برامدش زد: اتفاقا خیلی شیرین شدی خرگوشی... باید یه لقمت کنم

جونگ کوک شکمش رو به ته نشان داد: من یه نینی دالم... گونا داله اگل بتوریم خو

ته ریز خندید و لب امگاش رو بوسید.

دستش رو گرفت و کمکش کرد تا بلند بشه: میای بغلم عسلم؟

جونگ کوک به لباسش نگاه کرد: من خعلی بزلگ سدم...تو بدلت ژا میسم؟

ته لیتل کوچولوش رو روی دست هاش بلند کرد: چرا نشی فینگیلی من

با جونگ کوکی که در دست هاش انگار توپ بزرگی بود به سمت در رفت و از خونشون خارج شد.

بزور خرگوشکش رو روی صندلی نشاند و بوسه ای به لپ هلویی شدش زد: گرمته عزیزم؟

جونگ کوک نفس عمیقی کشید و سر تکان داد: اوره تهلونی...بدو بلیم چینی هیعونگ بتلسونیم...میتام این عباسو دل بیالم

ته سر تکان داد و زود سوار ماشینش شد و به سمت خانه نامجون حرکت کرد...

تمام خانه در تاریکی فرو رفته بود و نامجون از درون چشمی در منتظر رسیدن جین بود.

جونگ کوک تکان آرومی خورد که نامجون به طرفش برگشت: هیسسس...اومد

در قهوه ای رنگ خانه رو باز گذاشت و خودش هم کنار رفت.

جونگ کوک مثل یه خرگوش غولپیکر روی میز دراز کشیده بود و تهیونگ با چهره ترسناک و بی روحی روی زمین افتاده بود.

𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎💖𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅💖Where stories live. Discover now