19

4.3K 750 345
                                    

نگاه کنید من چنقده خوبم....
باز دارم آپ میکنم و میزنم زیر حرفم ولی هنوز به خونم تشنه اید یاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
هعی زندگی. این پارتم تقدیم به نگاهتون.
ممنونم از عشقی که به لیتل میدین ولی به جونگ ک.کم وقت بدین خووووو .عه
و به ته ته هم وقت بدین:( گوناه داره
ماچ بهتون و غلب صولتی 💖
اون عکس اول پارتم جونگ کوکه:(



_دایناسور صورتی....


سر پسر در آغوشش رو بوسید و کمرش رو نوازش کرد: گریه کردنو تمام نمیکنی عزیزم؟... برات خوب نیستا

جونگ کوک هقی زد و بیشتر در آغوش آلفا جمع شد.

با بغض و صدای گرفته درحالی که اشک هاش با شدت روی گونه های گُر گرفته اش می ریختند، حرف زد: چجوری... آخه چجوری ممکنه ته...تو داری ...هق به من میگی سه سال از زندگیم با تو رو فراموش کردم...هق... چطور ازم میخوای گریه نکنم... آخه چطور آروم باشم تهیونگی...

تهیونگ لبخند غمگینی به دو تیله خیس کوک هدیه داد و پیشانیش رو برای بار هزارم بوسید : میفهمم عزیزم... درکت میکنم گیلاس من...تو این مدت رو با یه شخصیت دیگت زندگی میکردی و الان...الان طبیعیه که چیزی به یاد نیاری...با کمک جین دوباره و از اول شروع میکنیم باشه؟

تقه ای به در خورد اما جونگ کوک بیشتر به ته چسبید و سرش رو در گردنش مخفی کرد: نمیذارم بلند شی

کیوت و مظلومانه گفت و به لباس ته چنگ زد.

تهیونگ اروم خندید: ولی در قفله...باید بازش کنم

این یه تصویر تکراری بود براش.

همیشه کوک در چنین مواقعی همینطوری بهش میچسبید و بهونه میگرفت.

بزور پسرکش رو از خودش جدا کرد و به سمت در رفت.

در اتاق رو باز کرد که با نامجون روبه رو شد.

نامجون نگاهش رو به پشت سر ته و پسری که با تعجب و چشم های اشک آلود، بهش نگاه میکرد داد.

در عرض چند ثانیه چشم هاش برق زد: جونگ کوکییی

اما جونگ کوک با تیله های پر از تعجب به نامجون نگاه میکرد: نامجون هیونگ؟... اوه...

چیزی که در نظر اول چشم های کوک رو گرفته بود، اندام ورزیده نامجون و تیشرتی که به تنش چسبیده بود، بود.

کت چرمی که به تن داشت هم تیپش رو کامل میکرد.

نگاه شیطانی به نامجون انداخت: هیونگ... من یادم نیست ولی...هنوز سینگلی؟

چشم های نامجون از این درشت تر نمیشد...

فکر میکرد الان با لیتلی که ازش کیوتیت چکه میکنه روبه رو میشه، نه جونگ کوک شیطانی که خیلی وقت بود ندیده بود...


𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎💖𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅💖Where stories live. Discover now