15

4.4K 625 87
                                    

_اگل دلعم ددی تهلون بخواعد شی ؟

جونگ کوک بزور نشست و نگاه مظلومانه اش رو به تهیونگ دوخت.

الفا مشغول بررسی برگه های درون دستش بود و حواسش به کلی پرت شده بود.

کوک به تاج تخت تکیه داد و کلافه با انگشت هاش بازی میکرد.

طاقت نیاورد و الفا رو صدا زد تا توجهش رو جلب کنه: تهلونی

ته که مشغول خواندن چند برگه بود، بی حواس هوم آرومی گفت که باعث شد جونگ کوک اینبار بلند تر صداش بزنه: ددی تهلووون

ته با تعجب به سمت کوک برگشت: چرا داد میزنی عزیزم؟

کوک اخمی کرد: شون جوابعمو ندادی

ته که کلافگی لیتلش رو حس کرده بود، برگه ها رو مرتب و روی زمین گذاشت.

بعد لامپ رو خاموش کرد و به سمت امگا رفت.

اتاق با نور چراغ خواب های روی پاتختی ها کمی روشن شده بود و ته کنار لیتلش به تاج تخت تکیه داد: چیشده عزیزم؟

کوک همانطور که با بند هودیش ور میرفت، با لحن کیوتش گفت: اگل یه پسمل ناناز تو شیتمت باسه، بازعم میت( هیت) میسی؟

ته سر تکان داد: نه پاستیل من...تا چندماه بعد به دنیا اوردنشم هیت نمیشی ک...

کوک سر تکان داد: ولی...ولی اگل دلم ددی تهلونو بخعاد شی؟

تهیونگ آروم خندید: ینی دلت میخواد ددی بخورتت؟

کوک مظلومانه سر تکان داد: خب خعلی وگته نخولده... سیس( شیش) ماع از خولدن ددی تعلون گذسته.... نینی دلش بوس بزلگ میتاد خو...یتمم( یکمم) ناز نازی... شاعدم یتم شیل موژ تهلون؟...اوه نه فگد ناز نازی خو

تمام مدت ته با چشم های شیفته ای به کوک خیره بود.

ابرویی بالا انداخت و با شیطنت به لیتلش نزدیک شد: ولی ته کوچولو که نمیتونه برای نینی کاری بکنه...اگر پسرمون بترسه ازش چی؟

جونگ کوک با تعجب به سمت ته برگشت: اگل چیز ددی تهلون بله تو نینی پسملمون میبینعتش؟

ته با شیطنت سر تکان داد و جونگ کوک در بالشت مچاله شد: نمیتام خو... نینیم ازش میتلسه...چیز تهلون خعلی بزلگه... نینی گونا داله

قهقه تهیونگ بلند شد و بوسه محکمی به گونه کوک زد: اینقدر شیرین نباش عسلکم...هممم یه کاری کنم که نه نینیمون بترسه و نه تو اذیت شی؟

جونگ کوک نگاه کیوتش رو باز به ته دوخت: چیتار؟

تهیونگ لبش رو گاز گرفت و پیراهنش رو در اورد.

بعد در اوردن شلوارش با باکسر به سراغ کوک رفت.

کوک با دو لپ سرخ شده، خیلی کیوت نگاهش رو از ته میدزدید و تهیونگ غرق لذت دیدن خجالت لیتلش میشد.

𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎💖𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅💖Where stories live. Discover now