سه هفته از اون ماجرا گذشت. سونو همونطور که چشمهاش رو میمالید، از اتاقش خارج شد. هر دو پدرش به همراه برادر کوچکترش، تو آشپزخونه مشغول چیدن میز بودند. پدر امگاش با دیدنش لبخند زد.
- صبح بخیر سونوی ما، بیا بشین پسرم. خوب خوابیدی؟
به پدرش لبخند زد.
- بله مشاور لی! پیشکار یودای خوب خوابیده!
پدرش آروم موهاش رو نوازش کرد و سرش رو تکون داد.
روی صندلیش نشست و موهای برادرش رو بهم ریخت.- قهرمان کوچولوی من چطوره؟
تاکی با لمس برادرش خندهی شیرینی سر داد.
- خیلی خوبه!
بعد از تموم شدن صبحانشون، هیسونگ و کوگا میز رو جمع کردند و سونو و تاکی ظرفارو با هم شستند.
کوگا رو به پسر کوچیکترش کرد.- تاکیا، بلند شو پسرم وقت رفتنه.
سونو دنبال پدر آلفاش دویید و بعد از اینکه پدر امگاش بندهای لباس همسرش رو بست، لوازم پدرش رو به دستش داد.
- تاکی رو میبرین که دربارهی آلفای درونش بیشتر یاد بگیره؟
پدرش سرش رو تکون داد و لبخند زد.
- آره پسرم.
سونو لبخندی به به فکر بودن پدرانش زد.
- همونطور که هیسونگ آپا وقتی کوچیک بودم منو میبرد.
کوگا با لبخند موهای سونو رو نوازش کرد، به همراه تاکی به سمت در رفت و پشت سرش سونو و هیسونگ هم به راه افتادند.
پوتینهاش رو پوشید و به سمت همسرش برگشت.- تا قبل از تاریکی برمیگردیم.
و بوسهای روی لبهای همسرش کاشت.
- من تو قصر کار دارم. تا شما برگردید به کارای قصر میرسم. درباره نبود امروزت هم به فرمانروا میگم عزیزم.
کوگا لبخندی به همسرش زد و خانوادش رو در آغوشش گرفت.
- دوستتون دارم.
دست تاکی رو گرفت و به همراهش از خونه خارج شد.
سونو هم وسایلش رو برداشت و رو به پدرش کرد.
- منم باید برم. این روزا کارای قصر بخاطر نبود جونگوون بیشتر شده.
هیسونگ همونطور که لباسهای خودش رو میپوشید به حرف اومد.
- این دفعه تو هم براش نامه بفرست و بهش بگو مراقب خودش باشه.
چشمان سونو گرد شدند. دستپاچه به سمت پدرش برگشت.
- چ.چی...؟!
هیسونگ لبخندی زد. جلو رفت و موهای پسرش رو نوازش کرد.
YOU ARE READING
Swear By The Moon S1
Fanfictionقسم بخور، ولی نه به ماه! Enhypen + I-LAND + &Team + &Audition - The Howling انهایپن + کارآموزان آیلند + اندتیم + کارآموزان اند ادیشن - زوزه کشی رمان فانتزی تخیلی، ماجراجویانه و امگاورس "قسم به ماه" شامل زیرمجموعهی امپرگ نمیشود و مردها توانایی بارد...