سرباز سراسیمه وارد خوابگاه فرمانروا شد.
- قربان!
فرمانروا کتابش رو بست و روی میز کنار تختش گذاشت.
- چیشده؟! چرا انقدر پریشونی؟! حرف بزن!
- ولیعهد... نیستن قربان...
با شنیدن حرف سرباز، به سرعت از روی تختش بلند شد.
- یعنی چی که سونگهون نیست؟! پس محافظانش چه غلطی میکنن؟!
- همه جارو گشتیم قربان، مطمئنم ولیعهد در قصر نیستند. و... مدت زیادی هم هست که نیستند...
- فورا ترتیب یه جلسه رو بده. تمام خانواده یودایلی رو احضار کن، کسی نباید از این جلسه خبردار بشه. متوجه شدی؟
- بله قربان!
سرباز از اتاق خارج شد و فرمانروا رو با هزاران فکر و خیال خودش تنها گذاشت.
- پارک سونگهون، چیکار کردی؟!
________________________________________
همراه پسر وارد خونهاش شد. همونطور که افسار سولی رو میکشید، اطرافش رو از نظرش میگذروند. جای خیلی بزرگی نبود، اما نمیتونستی هم بگی جای کوچیکیه.
پسر کوچیکتر به سمت اصطبل راه کج کرد.- از این طرف هیونگ.
سونگهون سر تکون داد و دوباره پشت پسر به راه افتاد.
- مادرت یا پدر دیگت خونه نیستن؟
دنیل انگار که چیز عجیبی شنیده باشه به سمت سونگهون برگشت.
- پدر دیگم؟! منظورت چیه هیونگ؟!
سونگهون سر در نمیآورد. مگه حرف عجیبی زده بود؟!
دست آزادش رو به پشت گردنش کشید.- خب... آره، مگه چیز عجیبی گفتم؟!
دنیل با قیافهای که بیش از قبل گیج شده بود به سونگهون نگاه کرد.
- تو گفتی پدر دیگه. مگه هر کسی بیشتر از یه پدر داره؟!
و حالا سونگهون بیشتر از اون تعجب کرده بود! جلوتر رفت و نزدیک به دنیل ایستاد.
- هی پسر، تو داری منو گیج میکنی! میخوای بگی تو آدولار هیچ زوجی وجود نداره که متشکل از دو مرد یا دو زن باشه که صاحب فرزند ان؟!
- چ.چی داری میگی هیونگ... همچین چیزی وجود نداره! برای همینه که به زوج افسانهای میگیم زوج افسانهای. چون اون دو آلفا و امگای مردی که جفت مقدر شده هم بودن و تونستن به طور طبیعی دو فرزند به دنیا بیارن، فقط یه افسانن!
چشمان سونگهون بیش از این نمیتونستن گرد بشن!
-منظورت چیه... دنیل اسم زوج افسانهای شما چیه؟!
- فکر کنم بهشون میگن کِیهان. یه جور بازی با اسماشونه، کِی و اِثان.
سونگهون گیج تر از این نمیتونست بشه! این چیزی نبود که انتظار داشته باشه تو این سفر بفهمه! افکار زیادی از ذهنش میگذشتن و نفسهاش رو تند میکردن. "یودای کوگا و لی هیسونگ... کِی و اِثان؟... این نمیتونه درست باشه... زوج افسانهای با این نام شناخته میشن چون از نظر بقیه افسانه ان؟! دلیلش این نیست که عشق بینشون زبانزد مردمه؟"
YOU ARE READING
Swear By The Moon S1
Fanfictionقسم بخور، ولی نه به ماه! Enhypen + I-LAND + &Team + &Audition - The Howling انهایپن + کارآموزان آیلند + اندتیم + کارآموزان اند ادیشن - زوزه کشی رمان فانتزی تخیلی، ماجراجویانه و امگاورس "قسم به ماه" شامل زیرمجموعهی امپرگ نمیشود و مردها توانایی بارد...