Part 9

233 46 6
                                    

قبل شروع این پارت، لطفا برید و دومین پست conversations من که درباره این فیک توضیح دادم رو بخونید.
-------------------------------------------------------------

دختر جوان، آروم به شونه‌ی دوستش ضربه زد.

- اونجارو ببین، اونا ارباب سئونوو و پرنسس یجی ان!

توجه دختر به سمت دو فردی که مشغول جست و خیز و بازی بودند، جلب شد.

- عزیزم... مدت‌ها بود ندیده بودم پرنسس یجی بخنده!

- آره! واقعا خیلی خوشحالم که ایشون رو دوباره اینطور شاد میبینم!

- ارباب سئونوو با ما خیلی خشنه، ولی واقعا برای پرنسس یجی و ولیعهد، بهترین دوست دنیاست!

- قبول دارم. حالا بیا بریم مزاحمشون نشیم، کلی کار داریم.

سونو بالاخره بعد از مدت‌ها دویدن، تونست یجی رو از پشت بغل کنه و اون رو روی زمین بندازه. یجی رو برگردوند و با قلقلک دادنش، تظاهر کرد داره اونو میخوره.

- بالاخره گرفتمت، هام هام هام. چه دختر خوشمزه‌ای!

تمام محوطه‌ی قصر، از فریاد خنده‌های دختر پر شده بود.

- سونو اوپا! من تسلیمم! تو بردی! آیییی!

سونو بالاخره دست از قلقلک دادن پرنسس کوچولو کشید. کنارش دراز کشید و طولی نکشید که یجی توی بغلش فرو رفت.

- سونو اوپا، خیلی دوستت دارم میدونستی؟

سونو لبخند شیرینی زد و دختر رو تو بغلش گرفت. موهاش رو نوازش کرد و آروم روی موهای دختر رو بوسید.

- سونو اوپا هم پرنسس کوچولوشو خیلی دوست داره.

- وونی اوپا برمیگرده، مگه نه؟

- زودتر از چیزی که فکرشو بکنی خانوم کوچولو.

- چشمم روشن! دور از چشم من بین خواهرم و دوست مثلا باوفام چه خبره؟!

سونگهون از پشت دیوار بیرون اومد و با ظاهر شدنش، یجی و سونو از جاشون بلند شدند. سونو یجی رو بغل گرفت و به سمت سونگهون رفت.

- به به، دوست مثلا باوفام از افسردگی دراومده! این سعادتو مدیون چی هستیم جناب؟!

سونگهون لپ یجی رو کشید و سونو رو به طور کامل نادیده گرفت.

- پرنسس اوپاش اوپا رو فروخت ها؟!

یجی سعی کرد دست سونگهون رو از روی صورتش برداره و با تکون دادن صورتش و بستن چشم‌هاش، به طور کامل نشون داد که - دردش گرفته. -

- آییی اوپا! درد دارههه!

- سزای پرنسسای اوپا فروش همینه!

- من اوپارو نفروختمم!

یجی اطراف رو نگاه کرد، به سونگهون اشاره زد تا نزدیکش بشه و تن صداش رو پایین آورد.

- بیا جلو اوپا.

Swear By The Moon S1Where stories live. Discover now