⁶۫ ּ ⋆𝐅𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐬𝐞𝐱

91 14 0
                                    

موهای نعنایی رنگش رو رو پیشونیش ریخت و بدون اینکه بخواد خاص به نظر بیاد فقط هودی مشکی رنگش‌رو به همراه شلوار لی آبی زاپ دارش پوشید.

این روزها رو زیاد دوست نداشت؛ از یه طرف مادرش هنوز مرخص نشده بود و از یه طرف حتی تهیونگ هم مثل قبل باهاش رفتار نمیکرد و هربار به ی بهونه‌ای از سرش باز می‌کرد تا با جونگکوک حرف نزنه انگار از چیزی دلخور بود.

آهی کشید و به آسمون صاف شب خیره شد، خیلی وقت بود که ستاره‌ها با آسمون شب قهر کرده بودن و خودشون‌رو از مردم سئول محرم کرده بودن؛ اما انگار امشب بی پروا برای نشون خوشحال بود که به جیمین گفت تنها برمیگرده سئول، چون ممکن بود تهیونگ هم با اون بیاد و آره..
جونگکوک هم دیگه تلاش نمی‌کرد تا تمام توجه تهیونگ رو به خودش جلب کنه
و الان آسمون هم دلیلی برای تنها رفتن امشبش شد.

کلابی که جیمین انتخاب کرده بود زیاد دور نبود و بعد از یک ربع پیاده روی جلوی در بار بود و صدای موزیک رو حتی از این فاصله هم می‌شنید.

فضای کلاب بسته بود و نور های رنگی از گوشه کنارِ دیوار ها سایه می‌انداختند، چشماشو چرخوند تا دوست مو بلوندش‌رو پیدا کنه اما جیمین زودتر متوجهش شد و دستاش‌رو بالای سرش گرفت تا جونگکوک اون‌هارو ببینه.

به سمت دوستاش رفت و سلام بی جونی داد.

تهیونگ که تا الان سرش رو میز بود با دیدن جونگکوک کمرشو صاف کرد و موهای نعنایی رنگش اولین چیزی بود که قلبشو به تپش انداخت. ناخواسته‌ لب زد:

"مو-موهات..."

اما جونگکوکی که مشغول صحبت با جیمین و یونگی بود صدای تهیونگ رو توی فضای گرفته‌ی کلاب نشنید و این قلب تهیونگ رو به درد می‌آورد چون میدونست اگر صداش رو هم میشنید، ازش ناراحته و قرار نیست بخنده و بگه 'مرسی تهیونگی'.

"چقد جذاب شدی بزغاله!"
"میدونم.."

محکم پشت سر جونگکوک زد که پسر با عصبانیت خواست به سمت جیمین یورش ببره که مو کاراملی زودتر جلوشون رو گرفت:

"هی هی پسرا!"
"پسره ی عوضی"
"دیوونه"

یونگی با عصبانیت دو پسر رو گرفت تا آبرو نداشته‌شون حفظ شه واقعا الان میخواست بره خونه‌اش و خودش‌رو توی اتاقش با پیانوش خفه کنه.

"عه نگاه‌کنین یونبین اومدن"

جیمین گفت و همه با تعجب به سمتی که اشاره میکرد نگاه کردن پس منظور از یونبین 'یونجون و سوبین' بود. واقعا جیمین ذهنش خیلی فعال بود.

یونجون دستشو به موهای صورتی رنگش کشید و اونارو به بالا هدایت کرد اما دوباره روی پیشونیش برگشتن، با دیدن هیونگ‌هاش با داد لب باز کرد :

"سلام هیونگا! گل جمعتون با این جوجه اردک زشت اومدن"

سوبین با پوزخند به یونجون خیره شد:

𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞, 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐩𝐢𝐚𝐧𝐨 -completed-Where stories live. Discover now