Part 8

227 45 0
                                    

تهیونگ سوهو رو روی صندلی عقب گذاشت اومد بشینه که نگاهش به جسم مچاله کنار ماشین خورد
-جین
+عاح الفا حالم خوب نیست تو رو خدا یکاری کن
-میفهمم عزیزم بزار برسیم خونه
با چشمای اشکیش به ته زل زد
+ا..الفا نمیتونم تکون بخورم
-چیزی نیست عزیزم
جین رو بغل کرد و داخل ماشین گذاشت سوهو به خاطر شدید بودن رایحه جین بیدار شده بود و جیغ میزد ولی جین  انقدر مریض بود که نتونست به سوهو نگاه کنه تا اروم بشه و ته که بخاطر فرومون های جین و تاثیرش سرش گیج میرفت
بالاخره رسیدن و کن با دیدنشون به سمت ماشین دوید
#چی شده سوهو.‌...‌.چیزی شده چرا هرچی زنگ میزنم جواب نمیدین
-نه ....جین رفته تو هیت حالش بده
سوهو که همچنان گریه میکرد
-از تو ماشین بیارش بیرون بخاطر فرومون های جینه
#باشه پس من میرم
-خوبه بهتره بری
جین رو براید استایل بغل کرد و توی خونه برد
و به صورتش چک های اروم میزد تا بهوش بیاد
+عااح الفا دارم میمیرم
و اشکهاش از چشمانش جاری شد
-چیزی نیست عزیزم.....دردتو اروم میکنم

🔞هشدار اسمات🔞

لب هاش رو به لبهای جین رسوند و مشغول بوسیدن امگایی شد که از درد به خودش میپیچید .
-عزیزم میدونم درد داری ولی باهام همراهی کن
+اخ نمیخوام فقط زودتر از این درد خلاصم کن
ته میدونست دلیل حال بد جین بخاطر تبدیلش به الفاست هر وقت بعد از تبدیلش هیت میشد درد شدیدی میکشید
لبش رو  از لب جین جدا کرد و سمت گردنش رفت جای مارکش رو بوسید و لیس زد
ترقوه هاشو مارک کرد و رد های بنفشی روی بدن برفی امگا میگذاشت
از ترقوه هاش جدا شد و دوباره سمت لبهاش رفت اینبار لب بالاو پایین جین رو باهم وارد دهنش کرد و مک عمیقی بهش زد
-دوست دارم
+عاح تورو خدا ته وقت این حرفا نیست
-باشه امگای بی صبر من
سمت نیپل هاش رفت و روش لیسی زد
نیپل سمت چپش رو می مکید
جوری مک میزد که انگار میخواست ازش شیر بخوره و با اون یکی دستش سینه دیگر جین رو فشار میداد
پیراهن سفید جین رو کاملا از بدنش خارج کرد
و سمت شکمش رفت و شکمش رو بوسید و همینطور که میبوسید به فکر فرو رفت
《جین متاسفم، متاسفم که بخاطر نقص من نمیتونیم بچه داشته باشیم 》
دستش رو سمت کمر بند جین برد و کمربندش رو باز کرد و شلوار و باکسرش رو باهم پایین کشید و شلوارش رو دراورد
و از روی جین بلند شد و سریع لباسش رو در اورد و دوباره سمت جین رفت و روش خیمه زد و شروع به بوسیدنش کرد
عضوش رو روی عضو جینمیکشید
+اههه ته خیلی درد دارم
-یکم دیگه صبر کن بیبی
سمت جین رفت و رون های پاش رو بالاگرفت وشروع کرد به مارک کردن رون های سفیدش و نزدیک عضوش رو بوسید
-اهههه جین خیلی میخوامت
انگشت فاکش رو وارد  کرد
+اهههه تههههه
-فاک ....جین چجوری اینقدر تنگی پسر
و انگشت دومش رو واردش کرد
وقتی حس کرد اماده شده عضوش رو ورودی جین تنظیم کرد که ازش روان کننده بیرون میریخت
و سریع تا ته واردش شد
+اهههه ته میمردی یکم اروم تر انجامش میدادی؟؟؟
تهیونگ ناخواسته ضربه ای زد
+فاک اون ابر دیکتو  فعلا تکون نده بتونم عادت کنم
-اههه جین نمیتونم
+پس شروع کن
تهیونگ عمیق ضربه میزد
+-اهههههه
جین از شکم درد دستش رو روشکمش گذاشت و هر بار که ته داخلش میشد از روی شکمش عضوش رو کمی حس میکرد
+اههههه همو..همونجا
شروع کرد به تندتر ضربه زدن
+ارومتر
ته دوباره شروع کرد به تند ضربه زدن با حس اینکه نزدیکه عضو جین رو پمپ کرد
و هر دو همزمان با هم اومدن
-اههههه خیلی خوب بود چجوری هر بار توسکس بهتر از دفعه قبل بهم لذت میدی
و بالاخره عضوش رو از جین بیرون کشید
خواست بره دستمال بیاره که خودشونو تمیز کنن که جین دستش رو گرفت و دوباره رو تخت نشوند

🔥خب حالا بخونین🔥

+تهیونگی من متاسفم همیشه باعث ابرو ریزیتم  من پنج روز زودتر هیت شدم متاسفم
-عیبی نداره بیبی هردومون میدونم دلیل منظم نبودن هیتت منم هووم ؟؟؟خودت رو ناراحت نکن حاضرم هزار بار از این اتفاقا بیوفته ولی تو مال من باشی
+تهیونگی
-هوووم؟؟
+دوست دارم
-منم دوست دارم بیبی
+تهیونگی
-جون دلم
+نمیدونم چی شد دوباره ...دوباره یه جورایی به الفا تبدیل شدم ته من ..من میدونم برات کافی نیستم هزارتا مشکل دارم
تهیونگ با حرفش چینی به بین ابروش داد و گفت
+دیگه این حرفو نزنیا اصلا هم اینطور نیست تو همه جوره برام عالی و کافی هستی
و تو ذهنش گفت
《این منم برات کامل نیستم یه ناقص عقیم بدبخت》
و دوباره شروع به بوسیدن جین کرد
-ممنون عشق من که مال منی

*فلش بک *
#سلام من دانش اموز انتقالی لی کن هستم
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم لطفا هوامو داشته باشید
رفت و اخر کلاس نشست
و از کناریش پرسید دانش اموز ممتاز کلاس کیه
^کیم سوکجین
£کدومه
^اوناهاش اون امگا نازه
£اها مرسی
کن وضعیت مالیش خوب نبود و بورسیه استفاده کرده بود که وارد این مدرسه بشه میخواست با بچه زرنگ کلاس دوست بشه تا با هم درس بخونن و پیشرفت کنن
ولی هیچ وقت فکر نمیکرد که اون دوست احتمالیش یه امگا باشه
کاری نمیشه کرد باید به هدفش میرسید باید یه مدیر عالی میشد تا بتونه خانوادش رو از فقر نجات بده
و باید با سوکجین دوست میشد تا با اون پیشرفت کنه و به اهدافش برسه ولی اون بیچاره هیچ خبری نداشت از الفایی که به شدت روی امگاش حساس بود
________________________________

Blueberry scentWhere stories live. Discover now