Part 10

233 42 5
                                    

+واااای کن صد بار اینو توضیح دادم
-عاح راست میگه دیگه منم که به درس گوش نمیدم حالم به هم خورد
$تو ساکت از اول نشستی رو تخت و داری بازی میکنی چه میفهمی ریاضی چیه
-یا من که نیومدم درس بخونم اومدم حواسم به تو الفای کله پوک باشه خط قرمزم رو رد نکنی
$کیم تو این دو هفته چند بار از خط قرمزت عبور کردم اخه
-هوی مگه جرئت داری با حضور اینجانب خط قرمزام رو رد کنی
+ساکت شید حوصله ندارم کن رو مسئله تمرکز کن
تهیونگ تو هم سرتو با یه چیزی گرم کن
تهیونگ بلند شد و یه نگاهی به قفسه های کمد جین کرد و داشت همه چیزو دستکاری میکرد
و در این بین جین همونطور که به کن توضیح میداد نگران بود که تهیونگ هدیه تولدش رو ببینه

"فاک رفت نزدیک قفسه اوه داره همه چیزو نگاه میکنه..... وااای خدا جعبه ساعت رو برداشت چیکار کنم الان بازش میکنه "

+کن وات د فاک اینقدر صورتت رو نیار نزدیک صورتم
"اوه مثل اینکه نقشه با موفقیت انجام شد جعبه رو گذاشت سرجاش"
-یا واسه چی نزدیکش میشی منو به این گندگی نمیبینی؟؟؟
$جین؟؟؟من کی بهت نزدیک شدم ؟؟الان منو دو نصف میکنه
- نه در اون حد ازت عصبانی نیستم ولی حد خودتو بدون درسته اعتمادم و جلب کردی ولی تو یه روز ممکنه کلش رو به باد بدی

جین که دید الان دعوا میشه گفت

+ای بابا کن اصلا بهم نزدیک نشد من شوخی کردم ببینم عکس العملت چیه

تهیونگ نزدیک صورت جین رفت و گفت

-هیچوقت با خودت امتحانم نکن فهمیدی؟؟؟

جین ترسیده از لحن جدی تهیونگ فقط سرش رو تکون داد

-خب کن فک کنم باید بری ما باید واسه شب اماده بشیم شب میبینمت
$اوه راست میگی خب جین من باید برم
+-خداحافظ

تهیونگ هم بعد از کن رفت و جین بعد از حمام کردن حولش رو دور کمرش پیچید سمت کمدش رفت و بالاخره لباسش رو انتخاب کرد پیراهن سفیدی رو که  رنگ سفید پوستش رو تشدید میکرد رو همراه با یک جین مشکی پوشید و برای اینکه سفیدی پوستش رو بیشتر به نمایش بذاره دکمه بالایی پیراهنش رو باز کرد و ارایش ملیحی کرد
جین با تمام سادگیِ ارایش و لباس هاش،نفسگیر شده بود
همراه خانوادش به مهمانی رفت وارد سالن شد و تهیونگ رو دید که کت و شلوار مشکی همراه پیراهن سورمه ای تنش کرده
میتونست قسم بخوره که اون از جذاب ترین مرد سال هم جذاب تره ترکیب رنگ سورمه ای و پوست عسلیش فوق العاده بود
تصمیم گرفت یک گوشه خیلی اروم کنار خانوادش بشینه که تهیونگ به سمتش رفت

-آیگوو نامزد کوچولوی من .... چرا اونجا نشستی جین؟؟؟

دستش رو گرفت و برد و کنار خودش نشوند
نگاهی به جین کرد

-به نظرت امشب خیلی خوشگل نشدی ؟؟میترسم ازم بدزدنت

جین خندید و گفت

Blueberry scentWhere stories live. Discover now