6 : تصادف کیمی

125 34 5
                                    

صدای بوق آمبولانس همه جارو پر کرده بود و بین اون شلوغی صدای پسری که از درد به خودش می‌پیچید بیشتر از همه نامجون رو آزار میداد .

قبل از اینکه اون پسر رو به آمبولانس منتقل کنن نامجون ماشینش رو توی یکی از کوچه های نزدیک پارک کرد و بعد همراه اون پسر سوار آمبولانس شد .

هنوز چند دقیقه نگذشته بود که پسر روی برانکارد رو به نامجون گفت

_ باورم نمیشه زدی پاهای خشگلمو قلم کردی

نامجونی که بالای سر جین نشسته بود نمیدونست باید به حرفش بخنده یا بخاطر عذاب وجدانِ دردی که به پسر تحمیل کرده بود گریه کنه ‌.

_ واقعا متاسفم

نامجون گفت و اروم دستش رو روی دست جینی که روی برانکارد خوابیده بود گذاشت و متوجه شد که دستای اون پسر به طرز عجیبی گرم اند و این باعث میشد حس خوبی به نامجون دست بده

_ درسته و بخاطر این باید تاوان پس بدی

جین گفت و دست نامجون رو که توی دستش بود محکم فشار داد

نامجون هیسی از روی درد کشید و گفت

_ باشه بهت تاوان پس مید..م آقای -

_ سوکجین ، کیم سوکجین

جین حرفش رو قطع کرد و دست نامجون‌ رو ول کرد
نامجون ادامه داد

_ آره سوکجین شی

جین‌ لبخند محوی زد پرسید

_ ماشینت چی شد آقای - ؟

نامجون به چشمای منتظر جین خیره شد و وقتی جین براش ابرو بالا انداخت گفت

_ اوه کیم نامجون هستم

_ نامجون شی ماشینت چیشد ؟

نامجون نگاهی به جین که انگار درد پاهاش رو کم‌کم فراموش کرده بود کرد و گفت

_ خب توی یه کوچه همون نزدیکی پارکش کردم
با مکث ادامه داد

_ بازم متاسفم ولی قبول کن خودت پریدی وسط خیابون

جین چشماشو تو کاسه چرخوند

_ باشه ولی

کمی سرش رو روی بردانکارد جا به جا کرد و مستقیم توی چشمای نامجون زل زد

_ نظرت چیه توی این مدت وظیفه حمل و نقل منو به عهده بگیری ؟ بهرحال که من با پای شکسته نمیتونم راه برم و این بخاطر سرعت زیاد ماشین تو بود

نامجون با چشمای گرد شده به جین خیره شد

_ خب فکر کنم یکم مبهم گفتم منظورم اینه که خب از اونجایی که زدی پامو شکستی با همون ماشینت که این بلا رو سرم اورد منو اینور اونور ببری البته که من جز خونه ته و -

[𝘾𝙝𝙚𝙧𝙧𝙮 𝘽𝙡𝙤𝙤𝙢]Where stories live. Discover now