10/2 : پشتِ دیوارِ گلدون ها

85 20 13
                                    

_ چرا اونجوری بهم نگاه میکنی چیزی روی صورتمه ؟

نامجون از جین‌ی که نزدیک به چند دقیقه بود به صورتش خیره شده بود پرسید و جین برای لحظه ای نگاهش رو از گوشه لبهای نامجون که شکلاتی شده بود گرفت و به چشم هاش داد .

شاید توی اون موقعیت خیلی عادی بنظر نمی‌رسید ولی جین داشت به این فکر می‌کرد که باید از این به بعد بیشتر به چشمهای قهوه ای پسر نگاه کنه .

_ مشکلی هست ؟ چرا هیچی نمیگی ؟

جین اینبار با صدای نامجون اتصال بین نگاهشون رو قطع کرد و دستمال تمیزی رو از روی میز برداشت اون رو چندبار تا زد و بعد به سمت پسر کوچیکتر گرفت

_ کنار لبت بخاطر کیکی که خوردی شکلاتی شده .. پاکش کن !

لبخند چالداری که نامجون به جین تحویل داد تلنگری بود تا جین به خودش قول بده برای ديدن چال های عمیق روی لپ های پسر بیشتر اونرو خوشحال کنه و بخندونه .

پسر کووچیکتر گوشه لبش رو با دستمال پاک کرد و وقتی چشمش به لیوان خالی شیر کاکائوی جین خورد پرسید :

_ چیز دیگه ای میخوای برات بیارم؟

جین نگاهش رو بین فضای کافه چرخوند و گفت :

_ نه ممنون ولی ..

نامجون ابرویی بالا انداخت و منتظر به پسری
خیره موند که مشخصا میخواست چیزی بگه ولی انگار توی بیان اون به مشکل برخورده بود .

مکث جین طولانی تر و شد و وقتی نگاهش ناخواسته به سمت پیشخوان رفت و باعث شد گره ابرو های پسر از هم باز بشه پس از روی صندلیش بلند شد :

_ خب میخوای پشت پیشخوانو نشونت بدم؟

جین نفس راحتی از بابت اینکه نامجون متوجه حرفی که می‌خواست بزنه شده بود کشید و سعی کرد هرجوری که شده از روی صندلی بلند شه هرچند بلند شدن از روی صندلی با یه پای شکسته واقعا کار سختیه پس نامجون بعد از دیدن تلاش های جین برای بلند شدن قدمی جلو رفت و با گرفتن دستش به اون کمک کرد .

_ نزدیک سه سال پیش بود که با تهیونگ از بوسان به سئول اومدم .. اون موقع سال اول دانشگاه تهیونگ ‌و خیلی اتفاقی این کافه رو پیدا کردم و خب باورت میشه از روز اول دلم میخواست بتونم پشت پیشخوانو ببینم؟

نامجون تکخنده آمیخته به تعجبی کرد و درحالی که در پشت پیشخوان رو باز میکرد گفت

_ چرا ؟ خیلی چیز خاصی هم نداره !

جین همراه نامجون از در رد شد و گفت

[𝘾𝙝𝙚𝙧𝙧𝙮 𝘽𝙡𝙤𝙤𝙢]Onde histórias criam vida. Descubra agora