𝕻𝖆𝖗𝖙 𝖙𝖜𝖊𝖓𝖙𝖞🔞

4.5K 308 42
                                    

هیونجین بدون هیچ فکری لباش رو روی لب‌های نرم پسر فشار میداد
اما چیزی که انتظار نداشت این بود که دستای پسر که قبلش در حال مشت زدن به سینش بودن پایین بیان و باهاش همراهی کنه
فلیکس چشماش رو بست و آروم خوابید تا هیونجین روش قرار بگیره
هیونجین وقتی برای فکر کردن نداشت
همراهی و آروم بودن امگاش طوری هیجان زدش کرده بود که بدون فکر کردن همزمان با مکیدن لبهای پسر دستش رو از پایین تیشرت نازکش رد کرد و پوست گرم شکمش رو با سر انگشتاش لمس کرد
با ندیدن مخالفت از طرف فلیکس سرش رو به آرومی فاصله داد و لباشون رو از هم جدا کرد
بی حرف به پسری که با چشمای خمار نگاهش میکرد خیره شد
انگار که میخواست از نگاهش حسش رو بخونه
فلیکس با دیدن تردید هیونجین آروم زمزمه کرد

_چیشد نمیتونی لمسم کنی؟؟ یه امگای مغلوب به دردت نمیخوره؟؟

اخمای هیونجین تو‌هم رفتن و برخلاف قبل که میخواست با ملایمت با پسر رفتار کنه با خشونت لباسش رو کشید و از بالای سرش خارج کرد
بوسه‌ی نه چندان ملایمی روی خط فک پسر نشوند و تا پایین گردنش رد بوسه هاش رو ادامه داد
به ترقوه‌ی برجسته‌ی پسر که رسید بوسه‌ی خیسی روش نشوند و دندوناشو داخل پوستش فرو کرد
با این کار ناله‌ی بلند فلیکس از درد بلند شد و دستاش رو بالا آورد و شونه‌ی هیونجین رو به عقب فشار داد تا آلفا رو از خودش جدا کنه
هیونجین دندوناش رو از پوست پسر جدا کرد و دستاش رو گرفت و بالای سرش روی تخت پین کرد
با زبون روی جای دندونای خودش روی ترقوه پسر کشید و با صدایی که حالا بم و دو رگه شده بود گفت

+ این امگایی که زیرم خوابیده تنها کسیه که میخوام لمسش کنم و صدای ناله هاشو بلند کنم

دستای پسر رو ول کرد و از روش بلند شد
کتش رو در آورد و روی زمین انداخت و کرواتش رو از دور گردنش باز کرد و باهاش دستای پسر رو بالای سرش به تاج تخت بست
انتظار یکم مقاومت رو داشت اما فلیکس کاملا بی حرکت بهش اجازه داد کارش رو بکنه
پیرهن سفیدش رو با بیشترین سرعتی که میتونست از تنش خارج کرد و کمربندش رو باز کرد و بی اهمیت به سمتی انداخت
توی اون لحظه هیچ چیز جز پسر پرستیدنی رو به روش مهم نبود
تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که به امگای شیرینش نشون بده چقدر با ارزشه
دوباره به حالت قبل روی پسر خیمه زد و زبونش رو روی لبای بسته‌ی پسر کشید تا از هم فاصلشون بده
به محض باز شدن سد لبای امگا، مک عمیقی به لب بالاییش زد و زبون سرکشش رو وارد دهان پسر کوچیکتر کرد و زبون گرمش رو با قدرت به بازی گرفت
فلیکس سعی میکرد با حرکت لب و زبونش با آلفا همراهی کنه اما هیونجین اجازه کنترل بوسه رو حتی برای یه لحظه بهش نمیداد
هیونجین بوسه ای که چند دقیقه ادامه داشت رو با اکراه قطع کرد
سرش رو پایین تر برد و به نوک سینه‌های بیرون زده‌ی پسر رسوند و زبونش رو خیلی سطحی بهش کشید
پسر هیسی کشید و هیونجین لبخندی از لرز بدنش زد
و بوسه ای روی نوک سینه‌ی خوش رنگش گذاشت
+بدن امگا کوچولوم چقدر حساسه
فلیکس نفس سنگینی کشید و سعی کرد صورت برافروختش رو با چرخوندن سرش به سمت بالش مخفی کنه
هیونجین خنده ای کرد و زبونش رو چند بار دور نوک سینه‌ی پسر کشید و مکی به سرش زد
فلیکس که دیگه نمیتونست فشاری که بخاطر نگه داشتن ناله هاش بود رو تحمل کنه کمرش رو از تخت فاصله داد

𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now