مایع قرمزی شلوار تهیونگ رو نقاشی کرده بود
جونگکوک با وحشت و نگرانی شونه های تهیونگ رو میون دستاش گرفتبه سختی میشد صدای نفس کشیدن تهیونگ رو شنید
چشماش نیمه باز بود و گاهی بخاطر درد به پیشونی و ابروهاش چین میداد
با داد و فریاد های جونگکوک که سعی در بیدار کردن زیبای خفتهاش داشت بادیگارد هارو بلافاصله به اتاق کشوند
تعدادی کنار جونگکوک ایستادن و چند نفری در جست و جوی دکتری از اتاق بیرون رفتن
جونگکوو آب دهنش رو قورت داد و تهیونگ رو بیشتر در آغوشش فشرد
لبانش میلرزید و اشک از گوشه و کنار چشماش سرازیر میشد
دکتر و پرستار های با عجله وارد اتاق وی آی پی شدند
جونگکوک زیر زانوهای تهیونگ رو گرفت
خیسی خون رو بلافاصله احساس کرد
بلندش کرد و گفت:
_کجا باید بیارمش×از این طرف
صدای پرستاری بود که از کنار در صحبت میکرد
جونگکوک تهیونگ رو از اتاق بیرون برد و روی تختی که جلوی اتاق بود گذاشت
دستش رو به آرومی از زیر بدن تهیونگ بیرون کشید
پرستارا و دکترا گوشه و کنار تخت رو گرفتند و به راه انداختنش
جونگکوک هم به دنبالشون راه افتاد
پرستاری گفت:
×باید چیکار کنیم؟دکتر با خونسردی جواب داد:
=دیگه نمیتونه زایمان کنه ببریدش اتاق عملجونگوک با نگرانی پرسید:
_مشکلی براشون پیش اومده؟ حالشون خوبه؟!درهای اتاق عمل باز شد و تخت به سرعت وارد اتاق عمل شد
دکتر بازوی جونگکوک رو گرفت اون رو نگه داشت
بعد از اینکه تخت کاملا از دید خارج شد دکتر شروع به صحبت کرد
= وضعیتی که همسر شما در اون قرار دارند جون بچه رو با خطر نمیندازه
اما برای مادر خطرات زیادی رو به همراه داره
گاهی اوقات باعث.. مرگ مادر میشه
نمیخوام امید الکی بهت بدم فقط میتونم بگم که از هر هزار نفری که تو این شرایط قرار می گیرند فقط دونفر میمیرند
پس نگران نباشید و با لبخند منتظر دیدن فرزندتون باشیدزن دستی به شونه جونگکوک زد و دست در جیبش وارد اتاق عمل شد
جونگکوک چند قدمی به سمت صندلی برداشت و خیره به زمین، نشست.
سرش رو میان دستاش گذاشت و آرنجش رو به زانوش تکیه داد
تنها روی صندلی جلوی اتاق عمل نشسته بود و سقوط اشک هاش رو تماشا میکرد
YOU ARE READING
FUCK YOU
Fanfiction_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟ +شما آروم باشین یه لحظه _تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟ +تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش _مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما...