کاور مرگه :_)))))• بسه ته.... همین الانم زیادی مست شدی
+اه ولم کن چان هیونگ زد حال نباش
•زنگ میزنم جیمین بیاد جمعت کنه ها...
+زنگ بـــزن هیونگـــــ زنگ بزن....ذره ای اهمیت نداره....
اومدم شات بعدی رو برم بالا که هیونگ جلومو گرفت....
•ته خودتو به خاطر کسی دیگه فراموش نکن عزیزم... دنیا همیشه همینطوریه...
خنده ی تلخی کردم و گفتم
+چیکار کنم هیونگ... اخه همه چیزای مورد علاقم جمع شده تو اون لعنتی
چهرش شبیه بچه گربه هاس.... چشماش شکلاتیه و پوستش مثل ستاره درخشانه... هیونگ اون یه فرشتس....
•خودت چی ته؟ پس خودت چی؟
شاتمو چسبوندم به لبمو وگفتم
+من؟ مهمه مگه؟
•معلومه که هست
+من مهم نیستم هیونگ... بهم کمک کن هیونگ.. دیگه از چهره ام خوشم نمیاد.... از خودم خوشم نمیاد...
•فردا راجبش حرف میزنیـ.... هی ته؟ ... تــه میکشمت پاشو لطفااااا..... اه فاک یو بچه....____________________________
باضربه ی بالشتی که خورد توی صورتم چشامو نیمه باز کردم
•پاشو دیگه خرس.... پاشو
چشامو مالیدم و گفتم
+چیه هیونگ؟
•مگه نگفتی عوضت کنم؟ پاشو کار داریم....
لبخندی زدمو و بعد کشش بدنم از جام پاشدم و همینطور که سمت دست شویی میرفتم گفتم
+باشه بابا موهات سفید شد.... الان میام
وارد دستشویی شدم و از فحشاش فقط زمزمه های نامفهومی شنیدم....الان گفت چیکار میخواد بکنه؟؟
___________________________________
• لطفا از موهاش شروع کنید....
خودمو تو آینه نگاه کردم... این اخرین باریه که قیافه ی این بچه رو تو آینه میبینم.....
....... 3hours later
بعد گذاشتن یه سری ماسک رو موهامو صورتم و سشوار و خیلی چیزایی که اسمشونو بلد نیستم هنوزم نزاشتن تو آینه خودمو نگاه کنم
ارایشگر: آقای پارک کارشون تموم شد
+الان میتونم خودمو ببینم؟!؟!!!
•بیا ته... لباساتو بپوش و بعد میتونی خودتو ببینی
به سرعت دنبالش رفتم و لباسامو عوض کردم...•آماده ای ته؟
نفس عمیقی کشیدم
+اره هیونگ+واوووووو
•دستم درد نکنه نه؟
همینطور که خودمو تو آینه دید میزدم گفتم
+دست آرایشگرم درد نکنه هیونگ
• نمک نشناس اگه من نبودمــ....
+ممنونم هیونگ بسه
چشم غره ای بهم رفت و گفت
•میخوام ازت عکس بگیرم بیا
تیکه موی جلو چشممو زدم کنار و بهش نگاه کردم
+چرا؟
•برای اینستات دیگه
+اوووو... خب ندارم:/
دستی ب پیشونیش کشید
•یعنی چی ته؟
+ندارم دیگه خوشم نمیاد
•امشب یه پیج بزن
+چه اصراریه؟؟
•میخوام ظاهر جدیدتو همه ببینن
تو آینه نگاهی و بعد به چان هیونگ کردم
.......
________________________________دوست عزیز
یه ستاره این زیر هست که با نارنجی کردنش یه جماعتی رو خوشحال میکنی😁🧡
YOU ARE READING
The Exiled Angel....
Fanfiction+بغلم نمیکنه :) من همیشه بغلم براش باز بوده ولی اون بغلم نمیکنه وقتی گریه میکنم بغلم نمیکنه وقتی میترسم بغلم نمیکنه اگه نباشم حتی نمیفهمه اون بغلم نمیکنه ، نمیبینه جلو چشماش جون بدم هم نمیبینه ببینه هم مهم نیست ستاره بی رحمه کوک _اره هست #teako...