رو تختم داشتم کتاب میخوندم...
منتظر بودم کوک بیاد باهم صحبت کنیم....
تقه ای به در خورد
نفس عمیقی کشیدم و گفتم
+بله
_هاییی دارلینگ
با لبخند خرگوشیش اومد تو لبخندی زدم و نشست رو تخت....
_خب من اومدممم
+خب؟
_ته میگم که تو میدونی که من با یونا تو رابطم و باز بهم درخواست دادی..؟
+قبل ازاون میخواستم بهت بگم و خب فرصتش پیش نیومد....
_آها.... خب من سعی میکنم امروز با یونا حلش کنم.....
+یعنی...؟
درخواستت روقبول میکنم کیم تهیونگ
با خوشحالی دستشو کشیدم و بغلش کردم
+لاو یو
_ می مور....
سرشو نزدیک کرد و بوسه ی سریعی روی گونه ام گذاشت....
لبخندی زدم بوسه ای رو لباش گذاشتم...
کمی نگام کرد.... باورم نمیشه که اون لبا الان مال منه
لبایی ک شاید خیلی هارو بوسیده باشه ولی همین الان اولبن بوسه ی منو گرفت
_اولین بوست بود نه....
کنار گوشش زمزه کردم هوم....
_پس بیا باشکوه تر برگزارش کنیم
لباش به لبام چسبوند و کذاشت کنترل بوسه رو به دست بگیرم
با احساس دستاش رو شونه هام ازش حدا شدم
_چرا انقدر... نفس داری
خندیدم و گفتم
بریم پایین
دستشو گرفتم دنبال خودم کشیدم
هوسوک هیونگ اولین نفری بود که سرشو بلند کرد و سمتمون نگاه کرد
جین هیونگ گفت
/تموم شد ته؟
+اره هیونگ
همشون لبخندی زدن و بهمون تبریک گفتن....
هوپی هیونگ دستمو کشید سمت در بیرون و رفتیم داخل حیاط
" ته میخواستم فقط بهت بگم که کوکو تحت فشارای روحی زیادی بوده
و از هر طرف زیاد بهش سخت گرفتن، لطفا مواظبش باش
لبخند تلخی زدم و یاد رنج هایی که خودم کشیدم افتادم
+حواسم هست هیونگ نگران نباش......
_____سه هفته بعد
دیگه ندیدم تو دانشگاه یونا اطرافمون بپره و خب این واقعا خوشحال کننده بود......
شیرموزشو گذاشتم جلوش
نشستم و دستمو دور شونش انداختم
+بیبی چه خبر
_لباشو دور نی شیر موز غنچه کرد و بعد گفت
_خبری نیست دارلینگ فقط باید پروژه جدیدی که استاد بهم داده رو انجام بدم و از همین الان مغزم نمیکشه
خنده ای کردم و گفتم
+کیوت
_یااااا من کیوت نیستم... خیلی هم ددی ام
دستی به سرش کشیدم و گفتم
+اره کیتن تو خیلی ددی ای
_یاااا کیتن خودتی
خنده ای کردم و گفتم
+ باشه کیتن منم...
@هی بچه ها آخر دیگه افتتاحیه بار رفیقمه، وخب قسمت وی آی پیش برا ماس
خنده ی شیطانی جیمین رو شنیدمالان میدونی وقت چیه؟
وقت ووته
لاو یور انگشت🧡
YOU ARE READING
The Exiled Angel....
Fanfiction+بغلم نمیکنه :) من همیشه بغلم براش باز بوده ولی اون بغلم نمیکنه وقتی گریه میکنم بغلم نمیکنه وقتی میترسم بغلم نمیکنه اگه نباشم حتی نمیفهمه اون بغلم نمیکنه ، نمیبینه جلو چشماش جون بدم هم نمیبینه ببینه هم مهم نیست ستاره بی رحمه کوک _اره هست #teako...