part 11
اسمات... پرهیزکاران بپرهیزند
smut
چسبید به دیوار و یقه مو گرفت تو دستاش
+هی بیبی یواش....
زل زد تو چشام همونطوری به سکوتش ادامه داد....
زل زدم به چشماش....
مورد علاقه ترین شکلات من.....
چشمای نیلی مانندش......
سرمو نزدیک گوشش کردم
+الان چیکار کنم.. فک کنم خیلی عاشقت شدم
دستمو بردم زیر پیرهنش و شروع کردم به نوازش کمرش
نفس عمیقی کنار گوشم کشید صورتمو برگردوندم سرجاش
صورتشو نزدیک کرد و بوسه ای رو لبام گذاشت
+چی میخوای بیب؟
خودشو نزدیک تر کرد
_نمیدونم ددی....
بوسه ای به گردنش زدم و گفتم
+پس من برم؟
دستمو کشید و گفت
+میخوای همینطوری ولم کنی؟
با نگاه کردن به چشای گربه ایش
فشارش دادم به دیوارو بوسه ی طولانی ای رو شروع کردم
و بعد در آورند تیشرتش
تیشرت خودمم در آوردم وپرتش کردم رو تخت
شروع کردم به مارک کردن گردن و سینه هاش
به پایین تنش فشاری اوردم که ناله ای کرد
+هوم یه بار دیگه میپرسم چی میخوای؟
_لـ.. لمسم کن ددی
شلوارشو از پاش کشیدم بیرون و گفتم
+ اگه میخوایش براش تلاش کن
انگشتامو گرفتم جلوی لباش....
بدون وقفه داخل دهنش برد و شروع به مکیدن کرد و منم تو همون حالت از شر شلوار و باکسرم خلاص شدم......
انگشتامو درآوردم و آروم بدون گفتن داخلش کردم
چنگی به موهای خودش زد و هیسی کشید
برای پرت شدن حواسش عضوشو به دهن گرفتم
دستشو و فرو کرد تو موهام
_عاح... د.. د
همزمان انگشتام رو متوقف کردم و عضوشو از دهنم در آوردم
عاحی از سر ناراضی بودن کشید
اروم عضومو واردش کردم
+ددی...
_هوم بیبی؟
_سریع باش
شروع کردم به ضربه زدن
دوباره به موهای خودش چنگ زد که دستشو گرفتم و انگشتاشو بین انگشتام قفل کردم....
+اینطوری به این ابریشما چنگ نزن
و ضرباتم رو سرعت دادم
_د... دد؟
_جانم
+دوست دارم
لبخندی زدمو
به ضربه زدن ادامه دادم وهمزمان شروع پمپ کردن عضو اون شدم
+منم همینطور فرشته، نزدیک شدی بهم بگو
همون لحظه سریع توی دستام اومد
_عام قـ..صد داشتم همین الان بـ..بگم
و خنده ای کرد
+عب نداره فرشته
منم بعد دوتا ضربه ی عمیق پشت اون اومدم و خودمو پرت کردم
کنارشاز پشت بغلش کردم و همونطور که پتو رو میکشیدم روش
کمرشو ماساژ میدادم
بوسه ای به سرشونش زدم
+بخواب بهشت من
لبخندی زد و کم کم نفساش منظم شدبا احساس خالی بودن کنارم چشمام رو باز کردم
کوک نبود.....
کابوسه نه؟
گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم
_جانم عزیزم
استرس تو صدام رو قایم کردم
+کجایی چ.. چاکلت
_عاممم دانشگاه دیگه.... من یه روز بیشتر از تو کلاس دارم یادت رفت؟
+اووو عاهااا... باشه دارلینگ منتظرتم....
_باشه.. بایی
بعد خداحافظی نفس عمیقی کشیدم و تصمیم گرفتم دوش بگیرم....
_____________________
این ک ووت نمیدید واقعا رفتار زشتیه... 😢🧡
![](https://img.wattpad.com/cover/312363605-288-k245686.jpg)
YOU ARE READING
The Exiled Angel....
Fanfiction+بغلم نمیکنه :) من همیشه بغلم براش باز بوده ولی اون بغلم نمیکنه وقتی گریه میکنم بغلم نمیکنه وقتی میترسم بغلم نمیکنه اگه نباشم حتی نمیفهمه اون بغلم نمیکنه ، نمیبینه جلو چشماش جون بدم هم نمیبینه ببینه هم مهم نیست ستاره بی رحمه کوک _اره هست #teako...