- 𝐬𝐞𝟐, 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟎𝟏 -

639 164 70
                                    

سلام^^ اینجام چون به ریدر‌های این بووک قول دادم تا فصل دوم براش بنویسم. هرچند که از کانابیس به اندازه‌ی بقیه‌ی بووک‌هام استقبال نشد ولی وابستگی و عشق متفاوتی بهش دارم و نوشتنش برام لذت بخشه. امیدوارم این فصل بتونه بیشتر از قبل شما رو توی دنیای مینهو و جیسونگ کانابیس غرق کنه. یجورایی بهش اعتیاد پیدا کنین؟

جدا از همه‌ی اینها، همونطور که فصل اول براتون وارنینگ زدم، این فصل هم همینطوره و حتی خشن تر و واضح تر از فصل قبلی. لطفا فقط به چشم یه داستان بهش نگاه کنین و درمورد هیچکدوم از دراگ‌های اسم برده کنجکاو نشین.

این فصل کاپل‌های ChanHo و ChangJin هم داریم و امیدوارم ازشون استقبال کنین.
به احتمال زیاد ده پارت بیشتر نشه و اپ پارت جدید هم هربار به ووت و کامنت‌های خودتون بستگی داره.
مرسی که همراهی میکنین و قراره بهش عشق بدین.
لذت ببرین و برای بقیه هم لینک شر کنین.(♡)

- ◐◑◒◓◔◕ -

قدم‌هاش رو روی سرامیک‌های سفید و براق راهرو برمی‌داشت. نمی‌دونست که خونِ پاک توی رگ‌هاش باعث شده بود تا بی‌حال باشه یا به قدری ضعیف و شکننده شده بود که نای راه رفتن هم نداشت.
مینهو چندین ماه توی ساختمون بی روح و سفیدی بستری نشده بود که الان حتی نتونه درست راه بره. حس می‌کرد برای بهبودی کاملش باید چندین ماه دیگه هم با لباس‌های که بوی مواد شوینده میدادن، اینجا میموند و بعد به زندگی لجن‌بار اون بیرون برمی‌گشت.

ولی تنها فکر کردن به پسری که نقطه‌ی شفاف و پاکی میون تاریکی و کثیفی بیرون بود، باعث می‌شد تا بخواد قدم‌هاش رو سریع‌تر برداره و زودتر اون رو به آغوش بکشه.

جلوی سکوی پذیرش ایستاد و به دختر جوونی که شاید چند هفته‌ای بیشتر نبود که اینجا مشغول به کار شده بود، نگاه کرد:
"میتونم یه زنگ بزنم؟ ازونجایی که مطمئنم به کسی خبر ندادین که من مرخص شدم..."
با پوزخند عصبی پرسید و دختر فقط تلفن رو کمی جا به جا کرد و مینهو رو تنها گذاشت.

انگشت‌ پسر خیلی سریع روی سه عدد اول شماره تلفن، نشست و برای چهارمی کمی مکث کرد...
"3...4..."
زمزمه کرد و بارها و بارها اعداد رو از اول شمرد ولی نتونست شماره‌ی چهارم رو به یاد بیاره. پلک‌هاش رو روی هم فشار داد و بعد سعی کرد تا دفترچه کوچیکی که چند ماه پیش شماره تلفن‌های اضطراری رو داخلش نوشته بود، از کوله پشتیش برداره. با دیدن اسم "جیسونگ" نفس راحتی کشید و شماره رو خیلی سریع وارد کرد؛ منتظر موند تا جیسونگ تماس‌ رو وصل کنه.

هرچند که فاصله‌ی بین بوق‌های تلفن خیلی زود از بین رفت و حالا مینهو نمی‌دونست که قدم بعدیش توی زندگی چی میتونه باشه.

از ساختمون بیرون رفت و اطراف رو تا جایی که چشم کار می‌کرد، بررسی کرد. هیچکس منتظر اون نبود و اون حتی نميتونست ماشین بابابزرگی جیسونگ رو پیدا کنه.
قبل از اینکه بتونه برای خریدن سیگار به دکه‌ی فلزی اونطرف خیابون، قدم برداره، دستی دور شونه‌ای پیچیده شد. مینهو نميتونست ذوقش رو پنهان کنه و با لبخند بزرگی برنگرده و تا نگاهش کنه.

CANNABIS  [ MinSung, ChangJin ]Where stories live. Discover now