آدرس خیابان مدنظرش رو با هیجان زیادی به رانندهی اتومبیل داد و زیر نگاه متعجب چان، کاملا سمت پنجره چرخیده بود و با هیجان زیادی بلوکهای انتهایی به مقصد اصلیش رو میشمرد.
"انگار چیزهای زیادی رو از دست دادم حتی وقتی که زیر سقف خونهی خودم میخوابیدی!"
چان با اشاره به شخصی که مینهو بیش از اندازه مشتاق دیدنش بود، گفت.پسر جوان برگشت و نگاهش کرد:
"شاید یه ده سالی از من بزرگتر باشی ولی لطفا طوری که انگار قبلا بابام بودی با من حرف نزن."جو تک خندهای زد و ابروهاش رو بالا داد:
"حداقل الان بهم بگو این کسی که داری میری دیدنش، کیه؟ مسئله رو امنیتی میبینم.""اون هیچوقت، هیچوقت بهم اسیب نمیزنه جو. هیچ چیز امنیتی درمورد جیسونگ وجود نداره."
روی حرفهاش تاکید زیادی کرد و بعد از اینکه، اتومبیل توی مکان مدنظرش ایستاد، بدون وقفه پیاده شد.پاهای مینهو خیلی راحت راهشون رو به سمت خونهی جیسونگ پیدا کردن ولی برای لحظهای، مغزش شک کرد که شاید راه رو اشتباه میره و یا اشتباهی توی تشخیص ساختمونهای این کوچه کرده!
ایستاد و نگاهی به اطراف انداخت. اعداد روی پلاکها رو چندین بار خوند ولی از یه جایی به بعد ادرسی که قبلا توی برگهی تحویل بستههاش داشت رو به یاد نمیاورد!"اصلا چه اهمیتی داره که اون برگهی لعنتی رو یادم بیاد یا نیاد! من چندین بار اومدم اینجا..."
زیر لب برای خودش زمزمه کرد و چشمهاش رو برای یه نفس عمیق کشیدن، بست.با قرار گرفتن دست چان روی شونهاش از جا پرید و دستش رو به عقب هل داد:
"به من دست نزن. من خودم میدونم خونهی دوست پسرم کجاست! خودم میدونم."سمت اولین ساختمان رفت و بی درنگ زنگ در رو فشار داد. پلاک 88 بیش از اندازه براش غریبه بود ولی منتظر موند تا در باز شه. مرد قدبلندی که بالا تنهی لختش رو به نمایش گذاشته بود، پشت در ظاهر شد و نگاه سوالیش رو روانهی پسر عجیب غریبی که زنگ خونه رو زده بود، کرد:
"با کی کار داری؟""اون... اسمش... تو کی هستی؟"
حالا اخم نشأت گرفته از عصبانیت روی پیشونی مینهو نشست. اون مرد با عضلههای کوفتیش و قد بلندش کی بود؟ توی خونهی دوست پسرش چه غلطی میکرد؟"من کی هستم؟ تو کی هستی؟"
مرد با طلب زیادی توی صداش، پرسید. مینهو خواست دستهای لرزونش رو مشت کنه تا صورت اون مردک احمق رو پایین بیاره که دختر جوانی کنارش قرار گرفت:
"این کیه عزیزم؟ چی میخواد؟"مینهو بالافاصله گاردش رو پایین و از اونجا فاصله گرفت. سرش دوباره گیج میرفت و تهوع ناچیزی رو احساس میکرد. بدون توجه به صحبتهای چان، وارد ساختمانهای بعدی و بعدی میشد و بعد از چند لحظه منتظر موندن پشت درِ پلاکهای عجیب غریب دوباره با افراد غریبه دیگهای روبهرو میشد.
YOU ARE READING
CANNABIS [ MinSung, ChangJin ]
FanfictionChapter 1ՙ MinSung: Completed Chapter 2 ՙ MinSung, ChangJin, Chanho: Completed - مینهو کل زندگیش سعی داشت تا خودش رو از غرق شدن با دراگ نجات بده؛ ولی حتی ورود هان جیسونگ به زندگیش، پسری که بوسیدنش اعتیادآورتر از کانابیس بود هم نتونست بهش کمک کنه...