- 𝐬𝐞𝟐, 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟎7 -

391 97 40
                                    

سلام به همگی 3> امیدوارم توی این روز‌های سخت حالتون خوب باشه و هیچکدومتون آسیب ندیده باشین هرچند که از نظر روحی هممون دچار ضربه شدیم. من اینجام برای اپ کانابیس فقط چون نوشتن داستان کمک زیادی به جمع و جور کردن احساساتم میده. هرچند که دوست داشتم با وانشات پیش برم ولی بخاطر چند نفری که ازم خواستن کانابیس رو آپ کنم، وقت کمی که دارم و البته تمرکز نصفه و نیمه‌ام رو روی تموم کردن این بووک میذارم. امیدوارم اگه شرایط خوندنش رو دارین در کنار ووت، کامنت هم بذارین. یه خلاصه کوتاه برای پارت‌های قبلی:

جیسونگ بعد از از دست دادن خواهر کوچیکترش، سوجین، بخاطر اوردوز از مصرف بیش از حد کوکائین، تصمیم میگیره که عامل اصلی تولید کننده این دراگ رو شناسایی کنه و حتی از بین ببره. هرچند که نبود مینهو باعث میشه تا اشتباهات زیادی رو مرتکب بشه.

مینهو بعد از مرخص شدن از کلینیک ترک اعتیاد، توسط جو (بنگ چان که قیم قانونی مینهو بوده) ربوده میشه تا به عمارت پدربزرگش در اینچئون ببرتش. مینهو متوجه میشه که پدربزرگش، کانگ تیونگ، مردی دارای قدرت و ثروت زیادی‌ـه که چند ماه قبل پسر‌ش که تنها وارث‌ش بوده رو توی تصادف مشکوکی از دست میده و چون شرایط سلامتیش اصلا خوب نبود تصمیم میگیره تا مینهو، نوه‌ی دختریش رو وارث ثروت و البته قدرت خود‌ش اعلام کنه.

___________

ساختمونی که چند روزی از بیرون، تمام حواسش رو روی اون گذاشته بود، از داخل کاملا وجه‌ی دیگه‌ای نشونش داد.
راهروهای طولانی و اتاق‌های بزرگ و زیاد که جیسونگ نميتونست همه‌ی اونهارو حین لحظه‌ی ورودش بررسی کنه. نور زیادی اونجا رو روشن نمی‌کرد؛ درواقع انگار افراد اونجا تاریکی رو بیشتر دوست داشتن.
نگاه‌های عجیب و ترسناکی از جانب هرکسی که از کنارشون رد میشدن، روی جیسونگ تا لحظاتی ثابت میموند.

برای لحظه‌ای از تصمیم خودسرانه و نقشه‌ی ناقص و عجولانه‌اش پشیمون شد و ترس صورتش رو رنگ زد وقتی که هوانگ هیونجین جلوی اون دو نفر قرار گرفت. بنظر میومد که از جیسونگ چند سالی بیشتر سن داشت ولی واضح بود که کوچیکتر از چانگبین باشه.
با اینحال تصور پختگی و جدیتی که از رئیس باند قاچاق کوکائین سئول داشت کاملا با واقعیت مچ شد. جیسونگ به وضوح ازش ترسید و ترجیح داد سرش رو پایین بگیره.

"این کیه؟"
هیونجین بدون هیچ کلمه‌ای برای مقدمه، پرسید و چانگبین بعد از چرخوندن نگاهش بین جیسونگ و هیونجین، بالاخره به حرف اومد:
"یه داوطلب."

رئیس هوانگ نگاهش بیشتر از قبل تیز شد و اخم پررنگی بین ابروش رو چروک انداخت:
"داوطلب؟ به اندازه‌ی کافی برات آدم نیاوردم؟"

"نیازمند شرایط بدنی خاص برای یه داوطلب بودم؛ اون بهترین گزینه‌اس هیونجین."
چانگبین توضیح داد و کنار جیسونگ ایستاد.

CANNABIS  [ MinSung, ChangJin ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang