موزیک پیشنهادی: Wrecked از Imagine Dragons.
__پیراهن سفید و اتو کشیده، درحالی که بدنش کاملا در اختیار دو خدمتکار جوون عمارت قرار گرفته بود، تنش شد. دکمهها به آرومی بسته شدن و دختر مو مشکی مطمئن شد که پیراهن کاملا زیر شلوارش قرار گرفته.
قبل از اینکه کت مشکی رنگ رو تنش کنن، پاپیون مسخرهی مشکیای دور گردنش محکم کردن.پسر رو سمت آینهی قدی کشوندن و درنهایت مینهو با استایل و چهرهی جدید خودش که بخاطر کوتاه و مرتب شدن موهاش، بوجود اومده بود، مواجه شد. آینه، شخصی رو توی خودش منعکس میکرد که خیلی با مینهو غریبه بود. نميتونست بهیاد بیاره آخرین بار کی کت و شلوار پوشیده بود. شاید مراسم ختم پدرش...
نگاهش رو از آینه گرفت به کفشهای قهوهای رنگش داد. نمیخواست قیافهی مسخرهی جدید خودش رو بیشتر از این ببینه. حتی نمیدونست که چرا داشت بدون پرسیدن سوالی، ادامه میداد.
"آقای لی؟ همراه من بیایید."
خانم پارک بعد از چک کردن سر تا پای مینهو، گفت و از اتاق بیرون رفت.دختر خدمتکار با عجلهی زیادی، طوری که انگار تازه بهیاد آورده بود، دو پاف از ادکلنی که مناسب استایل پسر میدونست، کنار گردن مینهو زد. اون ادکلن بیشتر از چیزی که فقط یه رایحهی معمولیِ عطر یکی از گرونترین گلهای دنیا باشه، درواقع باعث شد تا برای چندمین بار در اون روز، تمام خاطرات جیسونگ جلوی چشمهای مینهو نقش ببنده و اینبار همهی تلاشهای اون رو برای بغض نکردن، زیرپا بذاره و چشمهاش از اشک پر بشه.
کاش وقتی هنوز سئول بود از دست جو فرار میکرد و خودش رو به جیسونگ میرسوند. نه حالا که مایلها ازش فاصله داشت.
لبخند کوچیکی به صورت ترسیدهی دختر، که فکر میکرد کار اشتباهی انجام داده، زد:
"طوری نیست؛ ممنونم."
تشکر کرد و بعد از اتاق بیرون رفت.ممنونم؟! برای چه چیزی ممنون بود؟ کلمهی نبود که مینهو قبلا به طور معمول ازش استفاده کنه. از اینکه توی بدترین موقعیت زندگیش دچار تغییر شده باشه، میترسید. ترسی که ممکن بود در آخر به تسلیم شدن جلوی وسوسههای مصرف دراگ، ختم بشه.
پلههای عمارت اون رو به طبقهی بعدی که احتمالا طبقهی آخر بود، رسوند. خانم پارک با لبخندی که از اول آشناییش با مینهو روی لب داشت، کنار در اتاقی که نیمه باز بود، ایستاد:
"میتونی بری داخل. پدربزرگتون منتظرتون هستن."مینهو قبل از ورود، مکث کوتاهی کرد. کمی برگشت و نگاهش رو به زن مسن داد:
"خانم پارک... اون چه طور آدمیه؟ من هیچوقت ملاقاتش نکردم."
احتیاط، موضوع بعدی بود که مینهو لازم دونست تا جز تغییراتی که کرده به حساب بیارتش. اخلاقی که هیچوقت نداشت."البته که ملاقاتش کردی، فقط بهیاد نمیاری. نگران نباش؛ اون الان توی شرایطی نیست که بخواد به رفتار صحیح و غلط تو اهمیت بده."
خانم پارک جواب داد، درحالی که حدس میزد سوال مینهو بخاطر این بود که نگران نوع صحبت کردن خودش بود.
أنت تقرأ
CANNABIS [ MinSung, ChangJin ]
أدب الهواةChapter 1ՙ MinSung: Completed Chapter 2 ՙ MinSung, ChangJin, Chanho: Completed - مینهو کل زندگیش سعی داشت تا خودش رو از غرق شدن با دراگ نجات بده؛ ولی حتی ورود هان جیسونگ به زندگیش، پسری که بوسیدنش اعتیادآورتر از کانابیس بود هم نتونست بهش کمک کنه...