- 𝐬𝐞𝟐, 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟎𝟐 -

474 133 70
                                    

نمی‌دونست چند ساعت میشد که هنوز ماشین توی جاده‌ای خلوت و بیابانی حرکت می‌کرد؛ مینهو فقط میدونست که به قدری گشنه شده که میتونه یه گاو رو درسته قورت بده و احتمالا مثانه‌اش از شدت ادرار به زودی منفجر میشه.

"این جاده اصلا انتهایی هم داره؟ کدوم قبرستونی منو میبری؟"
با صدای عصبی و بلندی پرسید که توجه جو رو به خودش جلب کرد:
"اینچئون."
جو کوتاه پاسخ داد و باعث شد تا مینهو حالا از شدت تنفرش از اون شهر بخواد که بالا بیاره.
"چرا اینچئون؟"
صداش لرزید و بیشتر سمت جو چرخید.

مرد با پوزخند جدیدی که روی لب‌هاش شکل گرفته بود، نگاهش رو از اون گرفت و جعبه کوچیک فلزی، رول سیگار دست سازش رو بیرون کشید:
"میبرمت پیش پدربزرگت... حتما دلت براش تنگ شده."

و همین کافی بود تا مینهو صبحونه‌ی بدمزه‌ای که توی کلینیک خورده بود رو با بیرون بردن سرش از پنجره، بالا بیاره.
جو نگاه رقت‌انگیزی بهش انداخت و بطری آبی رو سمتش گرفت:
"البته دلیلی هم نداره دلت برای کسی تنگ شه که اصلا به‌یاد نداری قیافه‌اش چطوری بوده... ولی باور کن اون انقدر برای دیدن تو مشتاق‌ـه که احتمالا تا الان تک تک آدمای اینچئون رو مجبور کرده روی زانو‌هاشون منتظر اومدن تو باشن."

مینهو بی اهمیت به خیس شدن لباس‌هاش، بطری آب رو روی صورتش ریخت و بعد از نوشیدن باقی مانده‌ی آب، به عقب تکیه زد و نگاهش رو به جو داد:
"ادم‌های اینچئون؟! منظورت چیه؟"

پوزخند جو بزرگتر شد و بعد از خیس کردن کاغذ رول ویدش، اون روی بین لب‌هاش گذاشت و با روشن کردنش، بوی وید توی ماشین پیچید و مینهو رو به یاد خاطراتی انداخت که این اواخر تجربه کرده بود.

جو سیگار ویدش رو سمت مینهو گرفت:
"بکش."

برای مینهو چند لحظه‌ی طولانی گذشت تا بخواد نگاهش رو از اون رول وید بگیره و به چشم‌های تاریک جو بده:
"میدونی که روزهای سختی رو گذروندم تا ترکش کنم."

"تنها چیزی که میدونم اینکه از نظر فیزیکی ترک وید یه چیز غیرممکن‌ـه و تو فقط وقتت رو تلف کردی."
جو دستش رو عقب کشید و با پایین دادن پنجره‌اش، دود سیگار رو به بیرون فوت کرد.

مینهو نگاهش رو گرفت و به انعکاس صورتش روی شیشه‌ی دودی پنجره‌ی کنارش نگاه کرد. دست‌هاش کنارش مشت شدن و لبش میون دندون‌هاش رفتن.
مهم نیست که از چه نظری چه چیزی غیرممکن‌ـه؛ مینهو برای جیسونگ ميتونست هر هرچیزی رو ممکن کنه.

"پس درواقع تو آدم اون پیرمردی؟"
بدون اینکه نگاهش کنه، پرسید.

جو سیگارش رو تموم کرد و شیشه‌ی پنجره رو بالا داد و بی اهمیت به سوال مینهو، به عقب تکیه زد و چشم‌هاش رو بست.

"نمی‌فهمم... چرا تا الان پیداش نشده؟ تازه فهمیده که من هم وجود دارم؟"
مخاطب سوال‌های مینهو، حالا دیگه خودش بودن.

CANNABIS  [ MinSung, ChangJin ]Where stories live. Discover now