از تِرَك كوچيكش پياده شد و بعد از برداشتن بسته مورد نظرش، در پشتي رو بست. نگاهي به پلاك خونه انداخت؛ تك خنده ايي كرد و زنگ در رو فشار داد. در بعد از لحظه كوتاهي باز شد و مينهو با لبخند هميشگيش، نگاهي به فرم توي دستش انداخت:
"آقاي هان جيسونگ؟"
لبخندش رو بزرگ تر كرد و بسته اش رو جلو گرفت:
"سفارشتون رو اوردم"جيسونگ سرش رو با حالت تاسفي تكون داد:
"بيا داخل"
برگشت و در رو براي مينهو باز گذاشت. سرش رو داخل برد و نگاهي به چپ و راست خونه انداخت؛ مطمئن نبود درست شنيده باشه، با اينحال چند قدمي داخل رفت:
"حتما از محصولات ما راضي بوديد كه به اين سرعت باز سفارش داديد. بابا تو ديگه خيلي كمر داري... بازيگراي پورن هم انقدر ازين اسباب بازي ـا استفاده نميكنن. نكنه ويديو ميسازي اپلود ميكني؟ بايد واسه ديدنشون چي سرچ ك...""خدايا چقدر حرف ميزني..."
ماك قهوه اش رو روي ميز گذاشت و دستاش رو جلوي سينش گره زد:
"اميدوار بودم چيز ديگه ايي برام اورده باشي"مينهو خنديد و سرش رو چندباري تكون داد:
"فكر ميكردم اهلش نيستي...""چي داري ميگي؟"
جيسونگ چشم غره رفت و حالت صورتش نشون ميداد هر لحظه ميتونه يقه مينهو رو بگيره و بيرون بندازتش."اون شب توي مهموني نكشيدي... بهرحال واسه خريدن ويد نبايد زنگ بزني به شركت فروش محصولات جنسي... اونجوري تعداد سفارشاتت زياد ميشه، پيش خودشون فكر ميكنن داري احتكار محصولات جنسي ميكني"
با خنده گفت و بسته رو روي ميز كنار جيسونگ گذاشت."الان واقعا فكر ميكني من اين همه پول اين اسباب بازي كوفتي رو دادم و كلي تاكيد كردم كه حتما تو بسته رو بياري تا بهم مواد برسوني؟ احمقي چيزي هستي؟ يا انقدر مواد ميكشي كه سلول هاي مغزت از كار افتادن؟"
مينهو قدمي عقب برداشت و دستش رو به حالتي كه انگار تحت تاثير قرار گرفته روي سينه اش قرار داد:
"باورم نميشه!"
كمي كمرش رو سمت جيسونگ خم كرد و لبخند بزرگي روي لب اش نشست:
"تو اين همه زحمت سفارش كشيدي كه به من برسي؟ ميدونستم توهم روم كراش زدي... ولي من معمولا صبح ها سكس نميكنم... ميتوني تا شب منتظر بموني؟"حالت جدي صورتش، چشماي متعجب جيسونگ رو حتي بزرگتر ميكرد. آه حرص داري كشيد و فاصله بين خودش و مينهو رو كم كرد. مينهو صاف ايستاد و لبخند بزرگش رو به پوزخند چشم گيري تغيير داد. مچ دست مينهو رو گرفت و بالا كشيد:
"اون گوشواره اي كه اون شب از روي ميز كش رفتي، هزار برابر كل زندگي لجن گرفته ات ارزش داره... ميدوني كه با يه زنگ ميتونم كل آمار خودت و محل زندگي و خونوادت رو پيدا كنم. پس بهتره خودت قبل ازينكه دير شه بهم برگردوني"مينهو تك خنده ايي كرد و چند اينچ فاصله بينشون رو از بين برد و صورتش رو بالا داد تا خيلي خوب بتونه توي چشم هاش زل بزنه:
"من نه خونواده ايي دارم نه جايي واسه زندگي كردن و نه چيزي كه واسه از دست دادنش بترسم آقاي هان... من صفر صفر ام... نميتوني منو بترسوني اون هم واسه يه تك گوشواره... ميدوني به ما ادم هاي پايين شهر از بچگي ياد دادن هرچيزي كه پيدا ميكني واسه خودته... پس بهتره بيخيالش شي"
مچ دستش رو كشيد و تبلتش رو جلوي جيسونگ گرفت:
"اينجارو امضا كن... داري وقتم رو ميگيري"
ESTÁS LEYENDO
CANNABIS [ MinSung, ChangJin ]
FanficChapter 1ՙ MinSung: Completed Chapter 2 ՙ MinSung, ChangJin, Chanho: Completed - مینهو کل زندگیش سعی داشت تا خودش رو از غرق شدن با دراگ نجات بده؛ ولی حتی ورود هان جیسونگ به زندگیش، پسری که بوسیدنش اعتیادآورتر از کانابیس بود هم نتونست بهش کمک کنه...