Day 9

159 24 0
                                    

Jk's pov

توی پارک کنار تاب ها همو دیدیم.
مثل قبلاً
وقتی کوچکتر بودیم.

ازم پرسید اگر میخوام چیز جدیدی رو امتحان کنم
و جواب دادم
"چرا که نه؟ تا وقتی که پیش تو هستم، هرچی"

نفسش رو بیرون داد و کنار رفت
و من سرفه کردم
تنها برای تکرارش.

خنده هاش فضا رو پر کرده بود.
همونطور که به اطراف میدویدیم،
اسپرایت هارو سر میکشیدیم.
روی دیوار ها رو با اسپری، رنگ میزدیم،
هیچ نگرانی نداشتیم.
تنها دود بود و ستاره ها.

Suicide Pact| translated Where stories live. Discover now