Jk's pov
مادرم بهم زنگ زد
با یه صدای ترسیده گفت
"بیمارستان همین الان!"سوار دوچرخم شدم
با تمام توانم پدال میزدم، تند تر از هروقت دیگه ایمادرم رو دم در دیدم
بغلم کرد و بوسیدم
جوری که انگار من کسی هستم که مریضه
ولی وقتی همراهش توی اتاق رفتم
فهمیدم چراپدرم اونجا دراز کشیده بود
خشک مثل یک سنگ
خاکستری مثل دود
جوری که انگار بدنش هیچ خونی ندارهمادرم... پر از اشک بود
من... مثل یک مجستمه"زنده میمونه؟"
با سکوت جوابم رو دادنداد کشیدم
"پرسیدم زنده میمونه!؟"پرستار تنها زمزمه کرد
"نمیدونیم..."
YOU ARE READING
Suicide Pact| translated
Fanfiction-Taekook- ده روز مونده قبل از اینکه زمانشون تمام شه؛ بخاطر یه پیمان خودکشی. *ترجمه شده Author: flirtyoongs