پارت 22

3.7K 623 142
                                    

با رنگ خوردن مدام گوشیش هوفی کشیدو تماس و وصل کرد
_الو
"اوه ...ارباب جئون بالاخره جواب دادین؟
_چیشده لیهون؟
"راستش...حال همسرتون زیاد خوب نیست ،از موقعی که شما رفتین همش داشتن دادو بیداد میکردن
اخم غلیظی روی پیشونیم نشست ،بادارویی که بهش خوروندم تا الان باید خواب میبود
_خیل خب دارم میام بازش نکردی که ؟
"....خب...راستش
دندون قروچه ای کردم و جملم و محکم تر از قبل زمزمه کردم که خیلی زود به حرف اومد
"منو ببخشید جناب جئون ایشون خیلی حالشون بد بود همش داشتن بالا میاوردن منم مجبور شدم بازشون کنم
انگشتام و دور فرمون فشار دادم و سرعت ماشین و بیشتر از قبل کردم
_احمق ...درو روش قفل کن لیهون دارم بهت اخطار میدم!!اگه فرار کنه خونت پای خودته
بدون اینکه بهش اجازه صحبت کردن بدم تلفن و قطع کردم و اونو روی صندلی کنارم انداختم
جیمین...جیمین تو نمیتونی منو ول کنی ،نه حالا که بعد سالها پیدات کردم. حتی اگه این تصمیم خود خواهانم نابودت کنه نمیتونم بزارم ترکم کنی
تو متعلق به منی جئون جیمین

"ارباب گفتن الان میرسن یکم تحمل کنین
جیمین با بیحالی سرشو بلند کرد، حتی نمیتونست روی پاهاش وایسته چطور کارش به اینجا رسیده بود؟
خیانت یئون،دیوونگی جئون و باردار شدنش همه اتفاقات به خودی خود داشتن زندگیشو نابود میکردن
بدتر از اون خبری بود که باعث حال بد الانش شد
خبری که اونو به فراتر از مرز نابودی کشوند
مین یونگی مدیر عامل شرکت تجاری مین ،کسی که تمام زندگیش تهی از خیانت و دورویی بود حالا بایه رسوایی بزرگ صدر اخبار و روزنامه ها شده
معشوقه دورگه ...جانگ جیهوپ رئیس شرکت معروف جانگ در آمریکا .جفت مقدر شده مین یونگی ، بالاخره بعد از سالها انتظار پیداش کرده و طی یه جلسه علنی از مارکش رونمایی کرده حالا جیمین تنهایی توی مسیر پرپیچ و خمی که انتخاب هاش و سرنوشت براش رقم زده مشغول راه رفتنه...هیچ امیدی به پایان این راه نیست ...چون امید مثل گل درون جیمین خشک و پژمرده شده...کاش همه چی یه اشتباه بود اما کابوساش هیچوقت این اجازه رو بهش نمیدادن
نمیشد از بازی که اسمش زندگی بود دست کشید مگه اینکه خودش برای همیشه کنارت بزنه و این حالت تنها با مرگ امکان پذیره ،مرگی که حالا برای جیمین تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده بود و ازش فرار میکرد ...

با کمک لیهون روی تخت دراز کشیدو آخی بخاطر درد بدی که توی شکمش میپیچید گفت ،عجیبه !از وقتی جونگ کوک مارکش کرده بود مدام درد میکشید
راجب زهر مخصوص و خطرناک ترو آلفاها خبر داشت
میدونست سمی که توی دندونای نیششون وجود داشت 100برابر خطرناک تر از زهر یه افعی کشنده بود
اما با این حساب اونها توی مارک کردن جفتشون محتاطانه عمل میکنن تا کمترین آسیب و بیشترین لذت و به شریک زندگیشون بدن هر چند این مورد برای جیمین کاملا برعکس بود و حالا نوزاد دوماهش داشت بخاطر این اتفاق زجر میکشیدو اذیت میشد

𝓼𝓽𝓪𝔂 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓶𝓮Where stories live. Discover now