8

40 8 0
                                    

تونی با عصبانیت نگاهی به هارلی کردو گفت

_ تو اینجا چیکار می‌کنی هارلی ؟

با ترس و نگرانی ، با قدم های کوتاه به سمت محفظه شیشه ای رفتو و دستشو روش گذاشت

_ رو کی دارید آزمایش میکنید؟

تونی با اخم سمت هارلی اومدو دستشو گرفت
_ چه شکلی اومدی اینجا ؟ تو نباید این جا باشی

با سردی وجودش نگاهی به اون تیله های درخشان کردو گفت
_ میخوای بهت نشونم بدم چه کارای از دستم برمیاد مرد آهنی ؟

بنر که تا الان به صحبت اون دوتا رو گوش میداد جلو اومد و به صورت هارلی نگاه کرد
_ تو کی هستی؟

به سمت مردی که روپوشه سفید پوشیده بود برگشت
_ هارلی، هارلی کویین

تونی بدون اینکه اخماشو باز کنه به سمت بنر برگشت
_دختر خوندمه، همونی که بهت گفتم

بنر سری تکون دادو با آرامشی که داشت به سمت هارلی برگشتو گفت
_ من دکتر بنرم، از آشنایت خوشبقتم

بدون اینکه تعغیری تو ظاهرش ایجاد کنه بهش زل زد
_ میشناسمت دکتر بنر، روی کی دارید آزمایش میکنید ؟

بنر نگاهشو از اون چشمای سرد و بی روح برداشتو نگاهشو به تونی داد
_ میخوای بهش بگی تونی؟

دستی تو موهاش کردو گفت
_ به گروه بیان اینجا، استیو بهش میگه

10 دقیقه بعد برج استارک
بدون اینکه نگاهشو از رو به روش برداره گفت
_ پس دارید بهم میگید یه جونور از دنیای دیگه اومده بود اینجا، شما کشتینش و الان دارید روش آزمایش میکنید تا ببینید چیه، درست فهمیدم؟

استیو با همون چهره جدی و با جذبه ای همیشگیش گفت
_ اره، درست فهمیدی

تکخنده ای کردو به سمت مردی که چند دقیقه پیش باهاش صحبت میکرد برگشت
_ اوکی، میشه به پیتر بگید بیاد؟

استیو دست به سینه به دختر رو به روش نگاه کرد گفت
_ برات عجیب نیست؟

شونه ای بالا انداختو زیر چشمی به محفظه شیشه نگاه کرد
_ تو پرورشگاه عجیب تر از اینم دیدم

_ پرورشگاه ؟

_ اوه خودم معروفی نکردم، من هارلی کویینم

تونی برای بار دهم تکرار کرد
_ دختر خوندمه

هارلی به سمت زنی که چند دقیقه پیش باهاش آشنا شد برگشتو گفت
_ شما واقعا خوشگلید خانوم

ناتاشا تک ابروی بالا انداختو به سمتش برگشت
_ مرسی

پیتر وارد اتاق شدو بعد اینکه به همه سلام داد به سمت هارلی رفت با صدای آرومی گفت
_ تو اینجا چیکار می‌کنی هارلی؟

_ رئیس
سمت سقف چرخیدوگفت
_ بله جارویس
_ إمجک با شما تماس برقرار کرده، آیا مایل هستید جواب بدید ؟
لبخند شیطنت آمیزی زدو نگاهشو به تونی داد
_ نه، بهش پیام بده باهاش تماس میگیرم

تونی نگاهش کردو گفت
_ چه شکلی وارد اتاق شدی ؟

پوزخندی زدو به سمت در رفت
_ شما فقط نخبه ی اینجا نیستید اقای استارک، همیشه باهوش تر از شما هم وجود داره

با صدای بستن شدن در با حیرت سمت بقیه چرخیدو گفت
_ اون الان به من تیکه انداخت؟ اون بچه به من تونی استارک معروف تیکه انداخت؟

بنر خنده ای کردو به سمت سیستمش رفت
_ اگه نمی‌گفت دختر خوندته فکر میکردم واقعا دختر خودته تونی

استیو به سمت تونی چرخیدو گفت
_ اون دختر خیلی عجیبه تونی، اون اصلا تعجب نکرد که یه هیولا رو دیده و در کمال خونسردی به داستانی که براش تعریف کردیم گوش داد

ناتاشا به تأیید حرف استیو به سمت اونا رفت
_ فکر کنم یه چیز اینجا درست نیست تونی ، می‌دونی گذشته اون چی بوده؟

تونی شونه ای بالا انداختو گفت
_مثل بقیه بچه های که تو پرورشگاه بزرگ شدن، نه پدر داره نه مادری نه خانواده ای که تا به حال دیده باشدش

ناتاشا سری تکون دادو به سمت بروس رفت
_ مطمئن نیستم تونی، اون نگاه، اون زخم رو دستاش ، اون گاردی که گرفته بود برای یه بچه ای معمولی نیست استارک

تونی با ابروی های بالا رفته نگاهی به ناتاشا کردو گفت
_ منظورت چیه ناتاشا ؟

استیو به سمت تونی اومد
_ یعنی اینکه هارلی یا بهتر بگم دخترت یه بچه معمولی نیست تونی

پیتر شاکی نگاهی به هارلی کردو گفت
_ به خدا قستم هارلی تو یه دیونه ای که جز رفتن تو دل خطر کاری بلد نیستی
پسی نثار پیتر کردو شروع کرد به دست کاری کردن لب تاپش

_ اخ، چته دیونه
_ بچه پرو خجالت نمیکشی من بزرگترم ازت

پس کلشو ماساژ دادو گفت
_ راستی رباتت گفت إمجک باهات تماس گرفته، إمجک کیه؟
پیش گوشتی رو از روی تخت برداشت
_ رفیقمه

_ مگه تو رفیق داری؟

_ چی درباره ای من فکر کردی پیتر ، من یه رفیق فاب دارم یه عالمه دوست

با قیافه ( گوه نخور) به هارلی زل زدو گفت
_تو که راست میگی

_ ببین پیتر من اعصاب ندارم ۲۴ ساعته نخوابیدم و الان میتونم همینو بکنم تو چشمتت فهمیدی ؟

_ رئیس
_ بله جارویس
_ إمجک بهتون پیام دادن، مایل هستید براتون بخونم؟
_ بخون جارویس
_ هارلی باهات کارم مهم دارم ، هرچی سریع تر خودتو برسون

پیتر با تعجب نگاهی به هارلی کرد
_ این دوست عجیبت کیه هارلی؟
_ استیون ، استیون گرنت

هارلی پیش گوشتی رو لب تاپ گذاشتو با جدیت گفت
_ بهش بگو بیاد همون جای همیشگی ، ساعت ۵ متتظرشم
***

سلام دوستان خوبید؟
خوش میگذره تابستون؟
کسانی که استیون گرنت رو نمیشناسید ایشون هستن
هارلی بچم یکم بی اعصابه😂
نظر و ووت یادتون نره⁦♡⁩

سلام دوستان خوبید؟خوش میگذره تابستون؟کسانی که استیون گرنت رو نمیشناسید ایشون هستنهارلی بچم یکم بی اعصابه😂نظر و ووت یادتون نره⁦♡⁩

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Balck PowerWhere stories live. Discover now