۪ 𖥔 ˑ ִ ֗ ִ ۫(12) ˑ 𖥻 ִ ۫ ּ

199 73 10
                                    

برگ خشکیده در باد نالید
اما برگ های سبز به استحضا خندیدند زیرا که هنوز پاییز را نمیشناختند.





روز ها گذشته... چند روز؟ نمیداند
برای گلبرگی که از گل جدا افتاده و در باد سرگردان است، هر لحظه به قدر سالها میگذرد..‌.
روزها اینجا مینشیند و از گوشه پنجره به آسمان خیره میشود... شب که میشود، هنوز اینجاست، همینجا نشسته و تا صبح به تماشای ی نور لرزان شمع میگذرد.
رنگش پریده و گیسوانش پریشان است...
لبانش خشکیده مثل اشک چشمانش.
.

.
جونمیون نگران به صورت چانیول خیره شده... شاهزاده که گویی روحش اسیر ساحره ای بد ذات باشد... به زمین خیره شده، هراز چند گاهی مردمک چشمش میلرزد و  اشکی از گوشه چشمش میچکد، گویی که یول قطره ای مغروق در میان دریای غم باشد... در اندوه حل شده... بی صدا فریاد میزند و فرمانده آرزو میکرد کاش میتوانست دستش را بگیرد... اما پسرک آنقدر عمیق فرو رفته که هیچ دستی را یارای کمک به او نیست
+سرورم... خواهش میکنم یه چیزی بخورین.

-تو... کی اومدی؟

+من همینجا بودم سرورم... چند دقیقه ای هست.

یول سرش را تکان داد.

-نه... نمیدونستم اینجایی.

+قربان خواهش میکنم اینقدر به خودتون سختی ندیدن... الان روزهاست که همینجا نشستین... نه درست چیزی خوردین و نه خوابیدین‌، طبیب هم خیلی نگرانتونه، میگه اگه همینطور ادامه بدین حتما بیمار میشین... خواهش میکنم به فکر آینده باشین... این روزا امپراطور کاملا عقلشو از دست داده... چند بار تا حالا دستور تیر اندازی به والدین معترض بچه هایی که به جنگ با لونیا فرستاده شده بودنو داده... مردم عصبانی ان، تو قسمت هایی از کشور قیام کردن اما همه شونو سرکوب کردن..‌. هر روز تعداد بیشتری دارن کشته میشن، هیچی جلو دار امپراطور نیست... ایشون مثه یه ادم تسخیر شده، فقط دارن از شیطان تبعیت میکنن!

-اون حتی به منم رحم نکرد جونمیون... من پسرش بودم اما قربانیم کرد، چرا انتظار داری به فکر بقیه باشه؟

+الان موضوع اینه که جنایت های اون فرد به عنوان امپراطور، روی وجه شما هم تاثیر داره... فکر میکنین با همچین آوازه ی شومی، بشه مملکت رو اداره کرد؟

-دیگه چیزی نمونده جونمیون! همه چیز از بین رفته.

جونمیون جلو امد و روبه روی یول نشست... شانه های پسر را محکم درد دست گرفت... حتی از روی لباس، کاملا میتوانست حس کند، درین مدت شاهزاده چقدر لاغر شده است.

+شما همش همینو تکرار میکنین... باید بدونین درسته بکهیونو پیدا نکردیم... اما برای پیداکردنش، باید قدرت داشته باشیم.

𐧗۪۪ 𖥔 ˑ ִ ֗ ִ ۫ ִ ۫ ּ APORIAWhere stories live. Discover now