1) F**k You Seo Changbin.

478 76 37
                                    

پارت اول: لعنت بهت سئوچانگبین

_این دیگه چه فاکیه سئو فاکبین؟"

مرد مومشکی که اسم صحیحش چانگبین بود روی مبل وا رفت و سعی کرد با پاهاش شلوارش رو دربیاره: "اگه نمیتونی بخونی بگو خودت رو بفرستم سر یکی از کلاسای مهدکودک،عموجان."

برگه ی چاپ شده ی رنگی بین انگشتای مرد دیگه فشرده شد و با دیدن رون های عضلانی چانگبین که به خاطر تا نیمه پایین بودن شلوارش تو دید قرار گرفته بودن، چشماش رو تو حدقه چرخوند: "احمق. من دارم میمیرم و تو رفتی برام دنبال همچین چیزی گشتی؟"

چانگبین شلوار رو با موفقیت درآورد و روی زمین پرت کرد: "هیونگ ما گریه هامون رو کردیم، دلت میخواد همین جا واست فلش بک بزنم؟"

با یادآوری مردمومشکی که روبه روی ایستگاه پلیس روی زمین نشسته بود و طوری شبیه بچه های سه ساله گریه میکرد که کل صورتش با انواع مایعات مختلف پوشیده شده بود، ناخودآگاه چهرش رو جمع کرد.
مجبور شده بود اون مرد گنده با فرم تیره رو تا توی ماشین به سختی دنبال خودش بکشه و هزاران بار از کائنات بخواد که همین الان عزرائیل رو ملاقات کنه.

اخم کرد و سرش رو تکون داد و همونطور که لباس های ریخته شده توسط چانگبین رو از روی زمین جمع میکرد پرسید :"حالا دقیقا چی هست؟"

چانگبین خم شد تا بتونه به بطری آب روی میز چنگ بزنه و بدن خستش رو خنک کنه: "باکت لیستی که نوشتیم رو میفرستی براشون و اونا برات کسی رو میفرستن که برای انجامشون کمکت کنه."

مرد لباس ها رو توی ماشین لباسشویی انداخت و تایمرش رو تنظیم کرد، بعد برگشت و به دوستش نگاه کرد که داشت با بیخیالی آب میخورد: "پس شما دوتا احمق برای چی وجود دارین؟"

مومشکی روی مبل نیم خیز شد و به نشان طلایی و کیف پول حامل کارت شناساییش که روی کانتر افتاده بودن اشاره رفت: "هیونگ توی لیست تخمیت دزدی و آدم ربایی و هزارتا خلاف داری، باید کسی باشه که بتونه گندکاریات رو جمع کنه؟"

مرد یه بطری آب میوه از یخچال بیرون آورد: "برای همین میگم با تو.."

حرفش با برخورد بطری خالی آب به سرش نصفه موند،اون مردک ابله هیچوقت این عادت مضخرف رو ترک نمیکنه. با اخم برگشت و چانگبین رو دید که از ترس عصبانی شدنش درحال قبض روح شدن بود: "به مسیح قسم غلط کردم هیونگ.ناخودآگاه بود."

قبل از این که اون مرد بتونه با اخمش سلاخیش کنه،ادامه داد: "هیونگ.. به این فکر کن که اگه تو رو با یه پلیس شریف درحال دزدی بگیرن، اون پلیس شریف که همین دوست خوشتیپته میتونه گند رو جمع کنه؟ نه. ولی اگه با یه احمق دیگه بگیرنت این پلیس شریف با این بازوهای بزرگ میاد و نجاتتون میده."

چان نگاهش رو از پلیس احمق که داشت با منقبض کردن عضلاتش ژست میگرفت، برداشت و آب میوه اش رو سر کشید و بین قورت دادن قلپ های شیرینش داد زد: "پس اون کیم سونگمین احمق چی؟ اون که یه پلیس شریف حرومزاده نیست."

Last Firsts (Completed)Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz